راهرو، تصویب، قطعه، گذرگاه، روی داد، نقل قول، عبور، معبر، سیر، عبارت، انقضاء، گذر، پاساژ، اجازه عبور، حق عبور، کار کردن مزاج، عابر، ممر، سفر دریا، عبارت منتخبه از یک کتاب
تصویب: پذیرش چیزی توسط همه یا اکثریت پس از بررسی آن با این امید که سودمند است. ( https://www. cnrtl. fr/definition/approbation ) همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پژران pažrān ( کردی ) فاران ( خراسانی )
پذیرفته شدن نمونه: کوشش های پیشین برای پذیرفته شدن ( تصویب ) چنین قانونی در کالیفرنیا، لانه ی برخی از توانمندترین قانونگزاران این کشور، شکست خورده است.
مصوب کردن، پذیرفتن، اطلاع ( رأی دادن خبری )
یعنی پذیرفتن قبول کردن
روادانی ، روادانستن
معنی:موافق بودن باچیزی، قبول کردن هم خانواده :تصدیق متضاد ( مخالف ) :موافق نبودن باچیزی، رد، ردکردن درخواست