orchestrate, composition, musical composition, popular song, ditty
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
انجام دادن، درست کردن، ایجاد کردن، بوجود اوردن، ساختن، باعی شدن، تصنیف کردن، تاسیس کردن، وادار یا مجبور کردن، گاییدن
درست کردن، ساختن، سرودن، تصنیف کردن
درست کردن، نوشتن، تصنیف کردن، انشاء کردن
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید