تصفیه

/tasfiye/

    filtration
    liquidation
    purgation
    purge
    purification
    refinement
    refining
    [fig.] settlement

فارسی به انگلیسی

تصفیه خانه

تصفیه سیاسی
purge

تصفیه شدن
refine

تصفیه شدنی
filterable

تصفیه شده
refined

تصفیه نشده
unrefined

تصفیه هوا
air - conditioning

تصفیه کردن
filter, purge, purify, refine, sublimate, test, to refine, to filter, to liquidate

تصفیه کردن شرکت
liquidate

تصفیه کردن)
clarify

تصفیه کننده
purifier

مترادف ها

purgation (اسم)
برائت، تصفیه، تطهیر، روان پاکسازی، تصفیه و تزکیه نفس به وسیله هنر، تنقیه، پاک سازی، پالایش

administration (اسم)
اجرا، حکومت، سیاست، وصایت، ادارهء کل، الغاء، تصفیه، فرم اداری

settlement (اسم)
مسکن، توافق، تعدیل، تسویه، تصفیه، ته نشینی، پرداخت، واریز، کلنی، زیست گاه

arrangement (اسم)
قرار، تنظیم، تصفیه، ترتیب، نظم، مقدمات، ارایش، تمهید، طبقه بندی

purification (اسم)
شستشو، تخلیص، تصفیه، تطهیر، پالایش، خالص سازی

filtration (اسم)
تصفیه، از صافی گذراندن، پالایش

refinement (اسم)
تصفیه، تهذیب، پالایش، تزکیه، پالودگی

cleaning (اسم)
تصفیه، تمیز کاری

catharsis (اسم)
تصفیه، تطهیر، روان پاکسازی، تصفیه و تزکیه نفس به وسیله هنر

clean-up (اسم)
تصفیه

پیشنهاد کاربران

تصفیه: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
فانید ( دری )
پالش
پالایش
صاف و پاک کردن - رفعِ اختلاف کردن، روشن ساختن - صاف کردن حساب ها. ولی
تسویه: مساوی، برابری، یکسانی - ایجاد تعادل و توازن ( کاربرد حسابداری ) ، آراستن - سَوا کردن حساب ها.
که با هم فرق می کنند و هم نویسه هستند!

بپرس