تصریف

/tasrif/

    conjugation
    declension
    revulsion
    [med.] revulsion
    inflection

مترادف ها

flection (اسم)
خمیدگی، کجی، انحناء، خم سازی، تصریف

پیشنهاد کاربران

تَصریف: [دستورِ زبان] کاربرد، گردانش، کارواژەشکافی، کنشواژەگردانی
تغییر دادن
دگرگون کردن
برگردانیدن
‏واجگاشتن = صرف کردن
واجگاشت، واجگارِش = صرف، تصریف
واجگاشتی = صرفی، تصریفی
{واجگاشتن: ‹واج› بعلاوه ‹گاشتن› ( به معنای گرداندن ) }
بن مایه: لغت نامه دهخدا
‎#پیشنهاد_شخصی
‎#پارسی دوست
تصرف کردن در کاری

بپرس