تصریف

/tasrif/

    conjugation
    declension
    revulsion
    [med.] revulsion
    inflection

مترادف ها

flection (اسم)
خمیدگی، کجی، انحناء، خم سازی، تصریف

پیشنهاد کاربران

تَصْرِیف: از ریشه صَرَفَ، به معنی گردیدن دَوَرانی است. "تَصْرِیفِ الرِّیَاحِ" یعنی بادها، ابرها را به حالت دَوَرانی دورِ کره زمین به گردش در می آورند که اگر این گردش به جای دَوَرانی، عمودی باشد، تمام آب
...
[مشاهده متن کامل]
های کره زمین از جو زمین خارج شده و در یک لحظه به سایر آسمان ها رفته و تبخیر می شود، آنگاه چرخه انرژی از بین رفته و انرژی آب که از بخار به میعان و از میعان به بخار تبدیل می شود از بین می رود. در حالی که میزان آب موجود در کره زمین از زمان خلقت، به همین علت به میزان ثابتی مانده و کم نگردیده است. وتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُون

تَصریف: [دستورِ زبان] کاربرد، گردانش، کارواژەشکافی، کنشواژەگردانی
تغییر دادن
دگرگون کردن
برگردانیدن
‏واجگاشتن = صرف کردن
واجگاشت، واجگارِش = صرف، تصریف
واجگاشتی = صرفی، تصریفی
{واجگاشتن: ‹واج› بعلاوه ‹گاشتن› ( به معنای گرداندن ) }
بن مایه: لغت نامه دهخدا
‎#پیشنهاد_شخصی
‎#پارسی دوست
تصرف کردن در کاری