تصرف

/tasarrof/

    arrogation
    dispossession
    repossession
    seizure
    tenure

فارسی به انگلیسی

تصرف بلا معارض
usucaption

تصرف به زور
occupation

تصرف عدوانی
forcible(entry adn)detainer

تصرف غیرقانونی کردن
convert

تصرف کردن
corral, occupy, repossess, commandeer, to fake possession of

تصرف کردن فکر
seize

مترادف ها

inhabitancy (اسم)
سکنی، اشغال، تصرف، زیست، اقامت، حق سکنی

possession (اسم)
مالکیت، دارایی، تسلط، خون سردی، تصرف، ثروت، ید تسلط

modification (اسم)
تعدیل، اصلاح، تصرف، پیرایش، تغییر و تبدیل

change (اسم)
تغییر، دگرگونی، بدل، پول خرد، عوض، تحول، مبادله، تصرف

seizing (اسم)
بهم بستن، توقیف، تصرف

tenure (اسم)
علاقه، خواست، تصدی، اشغال، تصرف، نگهداری، اجاره داری، حق تصدی

occupation (اسم)
سرگرمی، حرفه، اشتغال، اشغال، پیشه، تصرف، شغل

seizure (اسم)
ربایش، تصرف، مصادره، غصب، حمله ناگهانی مرض

occupancy (اسم)
اشغال، تصرف، اشغال مال

پیشنهاد کاربران

تصرف: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
فدیر fadir ( سغدی: fatir )
اشیتا aŝitā ( اوستایی: aŝa�ta )
اویتن avitan ( اوستایی: avitani )
جیگایور jigāyur ( اوستایی: jigaṳrva )
تسرپ= تصرف= تسرب، از آن خود نمودن، چیرگی، اچیرنمودن،
ژپت، به چنگ آوری، دست بُردیک، جیگور، اَویتَن، اَشیت
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
...
[مشاهده متن کامل]

نویسنده :
#مسعودلشکر نجم آبادی - امیرمسعودمسعودی
#آسانیک گری
#چیلو
#chilloo
#asaniqism
#امیرمسعودمسعودی
# آسانیکا
#asaniq
#Taksoo
#نازنین - علیپور
#مهدی - اباسلط
#فرشید - سرباز - وتن - رشید
#نهال - بهداد - فر
#محمد - رویایی
#ضیا - همایون
#نادر - رهسپار
#اردشیر - سمسار
#اوج - اندیشان - آزاد
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها :
اسل= ساختگی= اسل های دیگر

از آن خود نمودن ( تصرف کردن )
نمونه:
انگلیس بر آن است از کانادا پیروی کند و دارایی های روسیه در این کشور را از آن خود نماید ( تصرف کند ) و از آن ها برای پشتیبانی از �کیِف� بهره مند شود.
برگرفته از یادداشتِ در دست کاری ویرایش و پارسی نویسی شده از سوی اینجانب.
تصاحب
در پارسی سره واژگان از دو سو خوانده میشوند.
درک 🔄 کرد
خوش 🔄 شوخ
مغز 🔄 زغم
سر 🔄 رس
روز 🔄 زور
وزارت 🔄 ترازو
وووووو
به همان گونه واژه ( پرست ) هم یک واژه کهن پارسی است که از دو سو خوانده میشود.
...
[مشاهده متن کامل]

پرست 🔄 تسرپ ( تصرف ) .
پرست
با پرستاری ما مردم را تسرپ/تصرف کرده میتوانیم.
ما با ارزش هستیم و خداوند ما را پرستش میکند.
پرستش، پرستاری = نگهداری
بلی
خداوند همه هستی را پرستش میکند.
خدا نگهدار، الله حافظ، God be with you .
ما و همه هستی با ارزش هستیم که خداوند ما را پرستش میکند تا ما را تسرپ/تصرف کند و در دلان ما راه یافته و جاه گیرد.
خداوند ما را پرستش میکند.
ما پرستش خدا را ستایش میکنیم.
ستایش خدا در پرستاری و ارزش دادن میباشد.
۱: پرستاری خود
۲: پرستاری کودکان و درماندگان
۳: پرستاری چیز هایی ارزشمند
مانند: دهقانی و آتش
آتش مادر همه هنر در هستی است و میباشد.
با آمدن آتش بود که شهران ساخته شدند و مردم دولت ساختن را آموختند و این کار کردن با آتش بود که بر پیدایش ( باژ، مالیه، Tax ) شد.
کمک کردن به آتشدان هایی شهر و راه بر پیدایش مالیه شد و حکومت و کشور و دولت ساخته شد.
پرستش کنید تا تسرپ نماید.
تسرپ/تصرف یک واژه و دو لهجه و یا ادا میباشد که درستش همان ( تسرپ ) میباشد.
پرست 🔄 تسرپ

تصرف و یا تسرپ
تصرف یک واژه پارسی است که به زور به عربی تبدیل گردیده است.
تسرپ 🔄 پرست
پرستاری بر تسرپ میشود.
با پرستاری شما مردم را تسرپ میکنید ( دل به دست می آورید.
خداوند آدمی را پرستش میکند.
...
[مشاهده متن کامل]

خدا نگهدار، الله حافظ
پرستاری نگهداری است.
خدا ما را پرستش میکند زیرا ما با ارزش هستیم.
ما خدا را ستایش میکنیم.
ستایش خدا در پرستاری پیداوار خدا است.
درماندگان پرستش میشوند.
کودکان پرستش میشوند.
چیز هایی با ارزش پرستش میشوند.
آتش 🔥 با ارزش است و ما آتش را پرستش میکنیم.
تصرف به لهجه عربی است.
درستش به پارسی ( تسرپ ) است.

تصرف به معنای چیزی را تحت قیادت یا سلطه ی خود قرار دادن به کار می رود.
تصرف : به معنای اِشغال کردن ، آنِ خود کردن یا از آنِ خود کردن ، مالِ خود کردن به صورت غیر قانونی یا به صورتی که صاحب اصلی آن راضی نباشد ؛
برای این واژه در گویش لری بختیاری کلمهٔ واگِر کِردن به کار می رود .
احتلال
《 پارسی را پاس بِداریم》
تَصَرُّف
این واژه یِ اَرَبی اَز سِتاکِ صَرَفَ دَر ریختارِ تَفَعُّل وَ کارپایه ست وَلی دَر پارسی به چهرِ نامِ کارپایه اَز آن بَهره بُرده می شَوَد.
بَرساخته های اَرَبی اَز ریشه یِ صَرَفَ وَ بَرابَرنَهاد هایِ آن:
...
[مشاهده متن کامل]

صَرف = گَشتَن ، گَردیدَن ، گَرداندَن ( تَراگَشتَن )
تََصَرُّف = گَردِش ، تَراگَردِش ( تَفَعُّل )
تَصریف = گَردانِش ، تَراگَردانِش ( تَفعیل )
مَصرَف = گَردِشگاه ، گَشتگاه ، تَراگَشتگاه ( مَفعَل )
صَرّاف = گَردا ، گَردانَنده، تَراگَرد ( فَعّال )
صَرّافی = گَردانَندِگی ، تَراگَردایی
مَصروف = گَشته ، گَردیده ، تَراگَشته ( مَفعول )
صارِف = گَردَنده ، گَشتار ، تَراگَر ( فاعِل )
اِنصِراف = بَرگَردَندِگی ، بَرگَشتِگی ، تَرابَرگَردی ( اِنفِعال )
مُنصَرِف= بَرگَردَنده ، بَرگَشتار، تَرابَرگَرد ( مُنفَعِل )
هَم چِنین می تَوان اَز کارپایه هایِ : چَرخیدَن ، چَرخاندَن
وَ گُساردَن ، گُساراندَن هَم بَهره گِرِفت.
اَفروزانِش :
تَصَرُّف اینکه چیزی به دَست کَسی اَز کَسی به زور گِرِفته یا سِتانده یا اَخزیده می شَوَد وَ چیزِ گِرِفته شُده اَز این دَست به آن دَست گَردیده می شَوَد یا می گَردَد .
واژه نامَک
نامِ کارپایه = اِسمِ مَصدَر
سِتاک ، ریشه ، بُن ، بیخ ، بیز ، پایه = اَصل ، اَساس
ریختار = صیغه ، باب
کارپایه = مَصدَر
کارواژه = فِعل
بَرابَر نَهاد = مُعادِل
بَهره بُردَن = اِستِفاده کَردَن
چِهر = شِکل
جَعل شُده = بَرساخته
اَفروزانِش ( مانَندِ روز روشَن ساختَن ) = توضیح : اَز وَضَحَ
اَخذ واژه ای پارسی وَ اَرَبیده شُده یِ اَخز یا اَخش

مالکیت
گرفتن

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
اَشیت ( اوستایی: اَشَئِتَ )
اَویتَن avitan ( اوستایی: اَوی تَنی )
جیگور jigur ( اوستایی: جی گَئوروَ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس