تصادم کردن


    collide
    knock
    smash
    to collide
    to strike

فارسی به انگلیسی

تصادم کردن با صدای بلند
clash

مترادف ها

bop (فعل)
زدن، دمیدن، برخورد کردن، تصادم کردن

collide (فعل)
تصادم کردن، بهم خوردن

crash (فعل)
خرد کردن، تصادم کردن، درهم شکستن، سقوط کردن، ریز ریز شدن، ناخوانده وارد شدن

پیشنهاد کاربران

تصادف/تصادم: تصادف به معنای" به هم برخوردن" و" با هم روبه رو شدن بر حسب اتفاق" است و تصادم یعنی" به هم کوفته شدن" و" به سختی به هم خوردن" در گفتگوی روزمره و در انشای اداری غالباً تصادف را به جای تصادم به کار می برند و مثلا می گویند: اتومبیل به درخت تصادف کرد "و حال آنکه باید بگویند:" اتومبیل با درخت تصادم کرد".
...
[مشاهده متن کامل]

( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۱۰۷. )

بپرس