encounter (فعل)روبرو شدن، مواجه شدن با، رویاروی شدن، ملاقات کردن، تصادف کردن، مصادف شدن با، دست بگریبان شدن باjar (فعل)تکان دادن، طنین انداختن، ناجور بودن، تصادف کردن، نزاع کردن، لرزاندن، لرزیدن صدای ناهنجار، اثر نامطلوب باقی گذاردن، مرتعش شدنhurtle (فعل)انداختن، مصادف شدن، خوردن، تصادف کردن، پیچ دادن، پرت کردن
تَصادُف کَردَن: برخورد، برخوردن، برخورد کردن، بەهم خوردن، دچار رویداد رانندگی شدنget accidentcollide : تصادف وسایل نقلیه باهم+ عکس و لینک