تصادف

/tasAdof/

    accident
    casualty
    chance
    coincidence
    collision
    contingent
    happenstance

فارسی به انگلیسی

تصادف از پهلو
sideswipe

تصادف بد
glitch, mishap

تصادف چند ماشین
pileup

تصادف کردن
to arrive by chance, to collide

تصادف کردن اتومبیل
crash

تصادف کردن با هم
collide

مترادف ها

hit (اسم)
اصابت، تصادف، موفقیت، ضربت، ضرب، نمایش یا فیلم پر مشتری

accidence (اسم)
تصادف، حادثه، پیش امد، اصول صرف و نحو

accident (اسم)
تصادف، حادثه، پیش امد، سانحه، اتفاق، واقعه ناگوار، پا، تصادف اتومبیل، مصیبت ناگهانی، صفت، صرف، عارضه، شیی ء

chance (اسم)
تصادف، پا، فرصت، شانس، بخت، مجال

coincidence (اسم)
تصادف، توافق، انطباق، اقتران، هم رویداد

incident (اسم)
تصادف، حادثه، تصادف اتومبیل، مصیبت ناگهانی، تلافی، روی داد، واقعه، حتمی وابسته

occasion (اسم)
تصادف، سبب، فرصت، مورد، روی داد، وهله، موقع، فرصت مناسب

occurrence (اسم)
تصادف، پیش امد، اتفاق، روی داد، واقعه، وقوع، رخداد

accidentalism (اسم)
تصادف، اتفاق، اتفاقی، پیش امد گرایی، تصادف گرایی، فلسفه عرضی، فلسفه صدفی، فرضیه، تشخیص علایم گمراه کننده مرض، اثرات تابش نور مصنوعی بر اشیاء

concurrence (اسم)
تصادف، توافق، موافقت، رضایت، دمسازی

encounter (اسم)
تصادف، برخورد، مواجهه، ملاقات، رویارویی

fortuity (اسم)
تصادف، حادثه، اتفاق، شانس، قضا و قدر، اقبال

پیشنهاد کاربران

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم:
تصادف: مواجهه و مماس شدن، لبه های دو شیء، و یا یک شیء، بطور طبیعی و یا با طرح قبلی و یا بدون اراده و طرح قبلی، بطوریکه مابین لبه ها، فرج و فطری نباشد.

...
[مشاهده متن کامل]

شاهد قرآنی: استفاده از لفظ "صدفین"
تماس ارادی و غیر ارادی
قرینه قرآنی: اشاره به لغت "شفتین"
تماس طبیعی
تصادم: مواجهه اختیار ی و یا غیر اختیار ی اشیاءاست، که منجر به در هم فرو رفتن و احتمالا تخریب و خسارت برخی یا کلیه طرفین تصادم شود.
مثال غیر اختیاری: خسارات حاصل از برخورد وسائل نقلیه در جاده ها

مثال اختیاری: منازعه اختیاری افراد با هم، و صدمات ناشی از نزاع

با احترام

هم زمانی، پیشآمد
تَصادُف: برخورد، برخوردن، برخورد کردن، دچار رویداد رانندگی شدن
واژه تصادف
معادل ابجد 575
تعداد حروف 5
تلفظ tasādof
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( تَ دُ ) [ ع . ] ( مص ل . )
آواشناسی tasAdof
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی عمید
به هم رسیدن دو چیز یا دو کس به یکدیگر
برخورد، برخوردمان
برخورد کردن بجای تصادف کردن
بهم خوردن/کوبید
تصادف/تصادم: تصادف به معنای" به هم برخوردن" و" با هم روبه رو شدن بر حسب اتفاق" است و تصادم یعنی" به هم کوفته شدن" و" به سختی به هم خوردن" در گفتگوی روزمره و در انشای اداری غالباً تصادف را به جای تصادم به کار می برند و مثلا می گویند: اتومبیل به درخت تصادف کرد "و حال آنکه باید بگویند:" اتومبیل با درخت تصادم کرد".
...
[مشاهده متن کامل]

( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۱۰۷. )

بختامد
آمیخته واژه ی �بختامد� ( بخت آمد ) را یکی دو سال پیش به آرش و برابر واژه های از ریشه لاتینی و عربی �شانس� ( یا شانسی ) و �تصادف� ( یا تصادفی ) ساخته ام:
با این همه، آیا آن پایبندی و این دست بسته بودن، بختامدی ( تصادفی ) گُنجا در چارچوب بازی با واژه هاست یا آنکه ملت ایران را چهارپا انگاشته اند؟!
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۱۴ اسپند ماه ۱۳۹۷
https://www. behzadbozorgmehr. com/2019/03/blog - post_5. html

برخورد کردن

Bump
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: اوپَس ( سنسکریت: اوپَسَرگَ ) ، سَمگَت ( سنسکریت: سَمگَتی ) ، آگَت ( سنسکریت: آگَتَ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس