تشکیل دادن


    compose
    comprise
    constitute
    form
    organize
    to form
    to call (as a meeting)
    to organize

فارسی به انگلیسی

تشکیل دادن جلسه
convene

مترادف ها

form (فعل)
قالب کردن، پروردن، ساختن، بشکل در اوردن، تشکیل دادن، سرشتن، شکل گرفتن، فرم دادن، متشکل کردن

organize (فعل)
درست کردن، سازمند کردن، تشکیل دادن، متشکل کردن، سازمان دادن، تشکیلات دادن، سرو صورت دادن

found (فعل)
پایه زدن، ریختن، قالب کردن، ساختن، ساختمان کردن، تشکیل دادن، تاسیس کردن، بر پا کردن، بنیاد نهادن، ذوب کردن، قالب ریزی کردن

constitute (فعل)
ترکیب کردن، تشکیل دادن، تاسیس کردن

vocalize (فعل)
تشکیل دادن، تلفظ کردن، سراییدن، با صدا ادا کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس