فرهنگستان زبان و ادب فارسی از لحاظ املایی تُشک را به توشک ترجیح داده است.
تُشَک /دُشک: واژه ترکی است از مصدر دؤشَمَک و دؤشمه به معنی گستردن : دوشک در ترکی در اصل به معنی گستردنی است و ک در آن جنسیت را می راساند یعنی چیزی برای خوابدن یا نشستن در زمین گسترده می شود . نوع کوچک آن دؤشکچه است .
جنوبی ها به باد گرم تابستان که در وقت خرماپزون وزیدن می گیره اصطلاحاً می گویند تَشْباد. یعنی باد آتشین که باعث خشک شدن رطوبت رطب می شود و خرما ایجاد می شود. تُشک هم که اگر درستش رو بخواهیم تلفظ کنیم تَشَک هست. یعنی یک گرمای کم و ملایم. به مفهوم زیر انداز گرم و ملایمی که روی زمین سرد ( زم زم، زمستان، زمهریر، زمان ) قرار می گیرد. زمین هم که مفهوم خاک سرد می باشد. و بالشت هم از اونجایی که زیر سر گذاشته می شود یعنی بالینی که بال تفکر انسان در حال خواب را به پرواز در می آید. البته اگر از زاویه تغییر شکل حروف در کلمات به کلمه تُشَک نگاه کنیم و دُشَک بخوانیمش یک بُعد دیگر از این کلمه را ایجاد مفهوم می کند به این صورت که کلمه دژ یک کلید واژه و یک کهن واژه از قدیم که به زمان ما هم رسیده و در حال استفاده می باشد به مفهوم سپر محافظ استحکامات ضد مخالف
... [مشاهده متن کامل]
حرف ژ در کلمه دژ با توجه به محل صدور آن از ابزارهای دهان برای ایجاد آوا به حرف ش و حرف ز و حرف ج نزدیک و قابل تبدیل هست و این رویه هم هست که باعث می شود مفهوم کلمه به سمت ایجاد یک مفهوم جدیدتر در یک بُعد دیگر خیز بردارد و مفاهیم جدیدی را ایجاد کند. اگر از زاویه تغییر شکل حروف در غالب کلمه به این کلمه نگاه کنیم و رد این کلمه را در کلمات دیگر جستجو کنیم به کلماتی از قبیل دشوار یعنی ضد وار شدن ضد ورزیده شدن یا دشنام ضد اعتبار و آبرو یا دشمن یا کلمه دشک یا تشک یعنی سپری برای محافظت از سرما یا گرما البته کلمه دشک و تشک دو حرف د و ت دو مسیر متفاوت برای تفسیر این کلمه ایجاد نموده است با این تفسیر که تُشک یا تَشَک یعنی یک زیرانداز جهت ایجاد یک گرمای ملایم با کلمه تَش یا آتش. یا کلمه دژخیم به مفهوم دشمنی که نمی گذارد کسی در یک جایی خیمه بزند و زندگی کند یا کلمه دز و سد دز که خودش گویای مفهوم خودش هست یا کلمه دزفول یا دزپول شهری که دارای پول قدرتمندی بوده یا دارای یک پل مستحکمی بوده قابل برداشت هست. حرف ج هم در کلمه سنندج و دجله مفهوم خودش را ایجاد نموده است.
نحالین، زیرانداز
teshk/یا / tesk kelh/ به گاور نر جوان یا گوساله نر تشک با کسره در حرف ( ت ) گفته می شود - در مقایل آن به گوساله ماده جوان talem/تلم با فتح ( ت ) گفته می شود
تشک به زبان سنگسری
نّلی neli
تُشَک
واژه ای ایرانی - تورانی ( تورَکی / تُرکی ) است و همریشه با :
دَشت : سرزمین پهن و گسترده
تَشت/ طَشت = زَرف ( ظَرف ) پهن و کم ژرف
به پارسی می توان به سورش های :
دَشَک ، تَشَک هم به کار بُرد.
... [مشاهده متن کامل]
پسوند - اَک در زمان های دیرینه نامساز بوده ولی در پارسی نو به مینش کوچکی می آید :
پسرک ، پوشَک ، کودَک ، کوچَک، . . .
ترکی از فعله دوشه مک d�şemek به معنی پهن کردن و گستراندن
رجوع به دوشک در دهخدا
تشک تغییر شکل یافته دوشک ترکی که دوشنک یعنی فرش و بسر و زیر انداز به تورکی
واژه ( تُشَک یا دُشَک ) واژه ای ایرانی است که از دو تکواژه ( دوش/توش/توز ) به همراه پسوند ( اگ /اک ) در زبان پهلوی - پارسی میانه ساخته شده است:
1 - واژه ( توز ) در زبان پهلوی به چمِ ( پوست، پوسته ) بوده است ( از کارواژه توختَن/دوختن ) .
... [مشاهده متن کامل]
نکته:واژه ( دوغ ) در زبان اوستایی به چمِ ( دوختن ) با واژگانِ ( دوشیدن، دوشیتَن، دوختن ) در زبان پهلوی - پارسی میانه، هممعنا و از یک ریشه می باشند. ( دوش ) از کارواژه ( دوغ/دوشیدن ) گرفته شده است. ( ن. ک. تاربرگِ واژه ( دوختن ) بخشِ پیشنهادها ) .
2 - پسوندِ ( اگ یا اک ) در زبان پهلوی.
چنانکه در رویه هایِ 83 و 147 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) آمده است:
تشک در زبان لری به معنی نور یا پرتو میباشد مثلا تشک هور یا تشک افتاو یعنی نور خورشید یا پرتو خورشید.
تُشَک/توشک/دُشک/دوشک: به معنای" زیرانداز رختخواب ". اصل این واژه ترکی است و در فارسی آن را به این چهار صورت می نویسند ولی امروزه تُشَک رایج تر از بقیه است.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۱۰۶. )
تِشک در زبان مازندرانی یعنی گاو نر .
تشک با کسره ت به معنی خورشید است در زبان ما
تِشک در گویش اردکان فارس به معنی خورشید است
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)