دَل نخاری : در زبان سنگسری یعنی دل نگرانی و تشویش خاطر
با درود و فرخنده باد نخستین آدینه خرداد 1403
واژه �تشویش� را که از واژه های دخیل عربی در فارسی گرفته اند و متاسفانه در فرهنگ دهخدا نیز از آن به عنوان مصدر عربی و اسم یاد شده است؛ عربی نیست. با نگاهی به �قرآن� و مُعجم های عربی چون: �مُنجد الطلّاب�، �مُعجم الوجیز�، � مُعجم الذهبی�، �فرهنگ لاروس� و . . . این واژه و ریشه عربی ندارد و در فرهنگ های یاد شده از آن یادی نشده است. با نگاهی به سروده های شاعران قرن ششم هجری به بعد، این واژه در معنای �اندیشه�، �تنش�، �آزار�، �گرد و غبار� و �دلشوره� و �دل آشوب� مناسب است:
... [مشاهده متن کامل]
اندیشه و تشویش ز جا بُرده دل ما
یکباره ز اندیشه و تشویش برآییم ( حاج میرزا حبیب خراسانی )
به من ده که تشویش دارم بسی
ز تشویش من نیست آگه کسی ( ملا محمد فضولی )
ابر عدل تو نایژه بگشاد
گرد تشویش از جهان بنشست ( انوری ابیوردی )
اینقدر ریش چه معنی دارد
غیر تشویش چه معنی دارد ( بیدل دهلوی )
گَردم از عرصۀ تشویش گذشت
آن سوی حشر قیامت کردم ( بیدل دهلوی )
تهیدست تشویش نانی خورد
جهانبان به قدر جهانی خورد ( بوستان سعدی )
بهر تشویش خاطر ما را
برفشان طُرّۀ پریشان را ( فخرالدین عراقی )
مَلِک را ز تشویش آن گفتگوی
پدید آمد اندیشۀ جستجوی ( شرف نامه نظامی )
طرّۀ آشوب طرازنده بود
بُرقع تشویش برافکنده بود ( عرفی شیرازی )
اگر گاهی کُنی ترک مُرادش
بر آید آه تشویش از نهادش ( صفی علی شاه )
نازش همه جا بر دل رنجور امیری است
امّا به دو صد غصّه و اندیشه کند ناز ( ادیب الممالک فراهانی )
به گاه خفتن تشویش عُشّاق
ز آه و نالۀ شبگیر چون است ( امیر خسرو دهلوی )
اندر این دولت و اقبال که ایزد به تو داد
هر که تشویش نماید ز در تشویر است ( امیر مُعزّی )
و در نهایت دو بیت از لسان الغیب خواجه حافظ شیرازی:
ساقیا لطف نمودی قدحت پُر می باد
که به تدبیر تو تشویش خمار آخر شد ( حافظ )
تشویش وقت پیر مُغان می دهند باز
این سالکان نگر که چه با پیر می کنند ( حافظ )
از دیدگاه بنده این واژه مُعرّب و مصدری برساخته از اسم صوت فارسی �ویش ویش� است همانند اصوات: �واه واه�، �اَه اَه�، �اوی اوی�، �وای وای�، �ایش ایش�، �اوخ اوخ�، �واش واش� و . . . .
درود
این واژه تا آنجایی که بنده بررسیده ام، عربی نیست و به نادرست ذیل وام واژه های عربی در زبان فارسی در نظر گرفته اند.
نه در �قرآن کریم�، نه در کتاب های معجم عربی چون �مجمع اللغه العربیه�، نه در �معجم الوجیز�، نه در �مُنجد الطلّاب�، نه در �المعجم الذهبی� و . . . نیآمده است.
... [مشاهده متن کامل]
با در نظر گرفتن ابیاتی که شاعران ادب فارسی از قرن ششم هجری قمری به کار رفته است؛ این واژه برای دلنگرانی و دلشوره و آزار و تنش . . . مناسب است:
ابر عدل تو نایژه ( شلنگ آب: باران شدید ) بگشاد
گَرد تشویش از جهان برخاست ( انوری )
اینقدر ریش چه معنی دارد؟
غیر تشویش چه معنی دارد ( بیدل دهلوی )
گَردم از عرصۀ تشویش گذشت
آن سوی حشر قیامت گردم ( گرد و غبار به راه انداختم ) ( بیدل دهلوی )
تهیدست تشویش نانی خورد
جهانبان به قدر جهانی خورد ( بوستان سعدی )
طُرّه آشوب طرازنده بود
بُرقع تشویش برافکنده بود ( عرفی شیرازی )
مَده ای مُحتسب تشویش چشمش
که در خواب خوشند آن پُر خماران ( امیر خسرو دهلوی )
ساقیا لطف نمودی قدحت پُر می باد
که به تدبیر تو تشویش خُمار آخر شد ( حافظ )
به دیدگاه بنده این مصدر جعلی و برساخته از لفظ �ویش ویش� فارسی است که همانند ادات دیگری چون: به به، وای وای، اوی اوی، اه اه، وی وی و اوف اوف، واه واه و. . . که ناخواسته از ته دل برای بیان حالتی از هیجانات درونی بر زبان می آید؛ می باشد .
رامین صادقی نژاد آدینه 3/3/1403
بی تابی . . .
تشویش اذهان عمومی
=نگران کردن مردم
دلپریشی مردم
آشفته کردن مردم
دلهره
پر از شک و شبیه شدن .
آشوب ، ناآرامی ، بی قراری ، التهاب ، نگرانی ، وهم و خوف
آرام و قرار نداشتن
تشویشاندن = ایجاد تشویش.
تشویشیدن = به تشویش افتادن.
دل نگرانی. [ دِ ن ِ گ َ ] ( حامص مرکب ) حالت و کیفیت دل نگران :
دلبر آسایش ما مصلحت وقت ندید
ورنه از جانب ما دل نگرانی دانست.
حافظ.
|| انتظار. || اندوه و ملالت. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به دل نگران شود.
پریشانی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)