تشویش

/taSviS/

    anguish
    anxiety
    apprehension
    disquiet
    oppression
    uneasiness
    anxlety
    agitation

فارسی به انگلیسی

تشویش انگیز
anxious, uneasy

تشویش خاطر
fear, apprehension

تشویش ناپذیر
imperturbable

تشویش کردن
to be disturbed

مترادف ها

phobia (اسم)
انزجار، نفرت، تشویش، خوف، بیم، ترس بیخود

perturbation (اسم)
انحراف، اشفتگی، تشویش، اختلال

anxiety (اسم)
تمایل، اضطراب، نگرانی، تشویش، دلواپسی، اشتیاق، اندیشه، غم، ارنگ، خوف

disquietude (اسم)
اشفتگی، ناراحتی، اضطراب، تشویش، بی قراری

inquietude (اسم)
اشفتگی، ناراحتی، اضطراب، تشویش، دلواپسی، بی قراری

پیشنهاد کاربران

دَل نخاری : در زبان سنگسری یعنی دل نگرانی و تشویش خاطر
با درود و فرخنده باد نخستین آدینه خرداد 1403
واژه �تشویش� را که از واژه های دخیل عربی در فارسی گرفته اند و متاسفانه در فرهنگ دهخدا نیز از آن به عنوان مصدر عربی و اسم یاد شده است؛ عربی نیست. با نگاهی به �قرآن� و مُعجم های عربی چون: �مُنجد الطلّاب�، �مُعجم الوجیز�، � مُعجم الذهبی�، �فرهنگ لاروس� و . . . این واژه و ریشه عربی ندارد و در فرهنگ های یاد شده از آن یادی نشده است. با نگاهی به سروده های شاعران قرن ششم هجری به بعد، این واژه در معنای �اندیشه�، �تنش�، �آزار�، �گرد و غبار� و �دلشوره� و �دل آشوب� مناسب است:
...
[مشاهده متن کامل]

اندیشه و تشویش ز جا بُرده دل ما
یکباره ز اندیشه و تشویش برآییم ( حاج میرزا حبیب خراسانی )
به من ده که تشویش دارم بسی
ز تشویش من نیست آگه کسی ( ملا محمد فضولی )
ابر عدل تو نایژه بگشاد
گرد تشویش از جهان بنشست ( انوری ابیوردی )
اینقدر ریش چه معنی دارد
غیر تشویش چه معنی دارد ( بیدل دهلوی )
گَردم از عرصۀ تشویش گذشت
آن سوی حشر قیامت کردم ( بیدل دهلوی )
تهیدست تشویش نانی خورد
جهانبان به قدر جهانی خورد ( بوستان سعدی )
بهر تشویش خاطر ما را
برفشان طُرّۀ پریشان را ( فخرالدین عراقی )
مَلِک را ز تشویش آن گفتگوی
پدید آمد اندیشۀ جستجوی ( شرف نامه نظامی )
طرّۀ آشوب طرازنده بود
بُرقع تشویش برافکنده بود ( عرفی شیرازی )
اگر گاهی کُنی ترک مُرادش
بر آید آه تشویش از نهادش ( صفی علی شاه )
نازش همه جا بر دل رنجور امیری است
امّا به دو صد غصّه و اندیشه کند ناز ( ادیب الممالک فراهانی )
به گاه خفتن تشویش عُشّاق
ز آه و نالۀ شبگیر چون است ( امیر خسرو دهلوی )
اندر این دولت و اقبال که ایزد به تو داد
هر که تشویش نماید ز در تشویر است ( امیر مُعزّی )
و در نهایت دو بیت از لسان الغیب خواجه حافظ شیرازی:
ساقیا لطف نمودی قدحت پُر می باد
که به تدبیر تو تشویش خمار آخر شد ( حافظ )
تشویش وقت پیر مُغان می دهند باز
این سالکان نگر که چه با پیر می کنند ( حافظ )
از دیدگاه بنده این واژه مُعرّب و مصدری برساخته از اسم صوت فارسی �ویش ویش� است همانند اصوات: �واه واه�، �اَه اَه�، �اوی اوی�، �وای وای�، �ایش ایش�، �اوخ اوخ�، �واش واش� و . . . .

درود
این واژه تا آنجایی که بنده بررسیده ام، عربی نیست و به نادرست ذیل وام واژه های عربی در زبان فارسی در نظر گرفته اند.
نه در �قرآن کریم�، نه در کتاب های معجم عربی چون �مجمع اللغه العربیه�، نه در �معجم الوجیز�، نه در �مُنجد الطلّاب�، نه در �المعجم الذهبی� و . . . نیآمده است.
...
[مشاهده متن کامل]

با در نظر گرفتن ابیاتی که شاعران ادب فارسی از قرن ششم هجری قمری به کار رفته است؛ این واژه برای دلنگرانی و دلشوره و آزار و تنش . . . مناسب است:
ابر عدل تو نایژه ( شلنگ آب: باران شدید ) بگشاد
گَرد تشویش از جهان برخاست ( انوری )
اینقدر ریش چه معنی دارد؟
غیر تشویش چه معنی دارد ( بیدل دهلوی )
گَردم از عرصۀ تشویش گذشت
آن سوی حشر قیامت گردم ( گرد و غبار به راه انداختم ) ( بیدل دهلوی )
تهیدست تشویش نانی خورد
جهانبان به قدر جهانی خورد ( بوستان سعدی )
طُرّه آشوب طرازنده بود
بُرقع تشویش برافکنده بود ( عرفی شیرازی )
مَده ای مُحتسب تشویش چشمش
که در خواب خوشند آن پُر خماران ( امیر خسرو دهلوی )
ساقیا لطف نمودی قدحت پُر می باد
که به تدبیر تو تشویش خُمار آخر شد ( حافظ )
به دیدگاه بنده این مصدر جعلی و برساخته از لفظ �ویش ویش� فارسی است که همانند ادات دیگری چون: به به، وای وای، اوی اوی، اه اه، وی وی و اوف اوف، واه واه و. . . که ناخواسته از ته دل برای بیان حالتی از هیجانات درونی بر زبان می آید؛ می باشد .
رامین صادقی نژاد آدینه 3/3/1403

بی تابی . . .
تشویش اذهان عمومی
=نگران کردن مردم
دلپّریشی مردم
دلهره
پر از شک و شبیه شدن .
آشوب ، ناآرامی ، بی قراری ، التهاب ، نگرانی ، وهم و خوف
آرام و قرار نداشتن
تشویشاندن = ایجاد تشویش.
تشویشیدن = به تشویش افتادن.
دل نگرانی. [ دِ ن ِ گ َ ] ( حامص مرکب ) حالت و کیفیت دل نگران :
دلبر آسایش ما مصلحت وقت ندید
ورنه از جانب ما دل نگرانی دانست.
حافظ.
|| انتظار. || اندوه و ملالت. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به دل نگران شود.
پریشانی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس