تشنه

/teSne/

    thirsty
    eager
    greedy
    greedy person
    athirst
    thirsty or eager for
    [fig.] eager

فارسی به انگلیسی

تشنه به خون
bloodthirsty

تشنه به خون بودن
bloodthirstiness

تشنه بودن
thirst

تشنه چیزی
desperate

تشنه چیزی بودن
hunger, starve

تشنه مهر و محبت
loveless

تشنه کردن
parch, to make thirsty

مترادف ها

thirsty (صفت)
خشک، مشتاق، بی آب، تشنه، عطش دار

athirst (صفت)
مشتاق، تشنه

پیشنهاد کاربران

تشنه:تشنگی :آتشناکی.
گرسنگی:گشنگی : گشنه، گُشِنِه: فروپاشی.
فرد تشنه چاه میکند
فرد مُترف برای لذّت بردن؛ چاه آب را با ادرار پر میکند
تشنه از ریشه ترشن با حذف شدن حرف ر به این صورت در آمده است.
تِش
تشنه به زبان سنگسری
تشون teshon
واژه تشنه
معادل ابجد 755
تعداد حروف 4
تلفظ tešne
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [پهلوی: tišnak] ‹تش›
مختصات ( ~. ) [ په . ] ( ص . )
آواشناسی teSne
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی عمید
تشنه و ماه تیر
بن ریشه هندو اروپائی ترس ters - که برعکس در اغلب زبانهای هند وارو پائی معنی خشگ میدهد در زبانهای هند و ایرانی معنی تری میدهد. درفارسی میانه تشنگ tishnag ودر اوستا و سانسکریت ترشنا tarshna یا تشنگی و در لاتین ترا terra یا زمین و تورره torrere یا خشک ولی در اوستا تارشو tarshu یا خشگی ودر سانسکریت تارسیاتی tarsayti خشگی معنی میدهد. در زبان فارسی ماه تیر یا ماه باران که بدنبال تیشتر الهه باران آمده
...
[مشاهده متن کامل]

له له زدن
گُر: Heat
( Proto Iranian: *gar )
گرسنه: Hungry
تر: Wet
ترسنه: Thirsty
در گویش بندری: گرستن: پختن، گرستار: آشپز، گرسگاه: آشپزخانه، گره: گر، حرارت
لهبان. . . . .
تشنه:تشنه در پهلوی تشنگ tišnag بوده است . که ریخت پساوندی تشن tišn است و به جای آن ، در پارسی " تشنگی " به کار برده می شود . .
( ( به دست اندرش آبگون دشنه بود
به خون پری چهرگان تشنه بود ‏ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 319. )

تشنه : تحریف واژه ( آتش نه ) کنایه از آتش نهاده شده در شکم بخاطر درد بی آبی ، همچنین در کلمه گرسنگی نیز گُر به معنای گرگرفتگی و سوختن و سنه آخر نیز تحریف پسوند شباهت ( سانه ) است و در اصل گرسانگی بوده کنایه از حالت سوختن شکم از بی غذائی .
تش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس