تشنج

/taSannoj/

    convulsion
    spasm
    confusion
    [fig.] confusion
    fit
    tension

فارسی به انگلیسی

تشنج ابستنی
eclarrpsy

تشنج ارتجاجی
clonic

تشنج ارواره
lockjaw

تشنج زدایی
dtente

تشنج زهدان
uterine spasm

تشنج موضعی
spasm

مترادف ها

fit (اسم)
حمله، هیجان، بیهوشی، بند، تشنج، غش، قسمتی از شعر یا سرود

tension (اسم)
بحران، کشش، تیرگی، کشمکش، فشار، تشنج، سفتی، تنش، تمدد، قوه انبساط

convulsion (اسم)
اشوب، تشنج، شنج، تکان

hysteria (اسم)
حمله، تشنج، هیستری، هیجان زیاد، حمله عصبی

paroxysm (اسم)
تشنج، گهگیری، حمله ناگهانی مرض

spasm (اسم)
تشنج، تشنج موضعی، شنجه، الت تشنج و اضطراب

tenseness (اسم)
تشنج

tensity (اسم)
شدت، تشنج، قوه کشش، وخامت

tetanus (اسم)
تشنج، کزاز

yank (اسم)
امریکایی، تشنج، ضربه ناگهانی و شدید، تکان شدید و سخت، سرباز شمالی امریکا

پیشنهاد کاربران

شکنجش / šekanješ
واژه تشنج
معادل ابجد 753
تعداد حروف 4
تلفظ tašannoj
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی] ( پزشکی )
مختصات ( تَ شَ نُّ ) [ ع . ] ( مص ل . )
آواشناسی taSannoj
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی عمید
اندام شکنج ؛ تشنج. ( یادداشت مؤلف ) : و ( فوتنج ) آن اندام شکنج را که با. . . بود سود دارد. ( الابنیة عن حقایق الادویة ) .
تشنج از مصدر شکنج فارسی ساخته شده وهمان طور که درشعر بزرگان آمده تشنج بمعنی چین وچروک است که در شکنج گیسو ومانند آن منظور میشود شکنج درعربی شنج شده و. . . . .
حیف که سایت شما در گوشی بسختی دیده میشه وگرنه از واژه یاب موفقتر بودید

بپرس