تشریفات

/taSrifAt/

    ceremonial
    ceremony
    formalities
    observance
    rites
    ceremonies
    formalitles
    circumstance

فارسی به انگلیسی

تشریفات گرا
ritualist

تشریفات وابسته به نشانهای اشرافی
heraldry

مترادف ها

service (اسم)
لوازم، کمک، کار، یاری، سابقه، وظیفه، خدمت، بنگاه، تشریفات، عبادت، استخدام، اثاثه، سرویس، نوکری، زاوری، درخت سنجد، یک دست ظروف، نظام وظیفه

ceremony (اسم)
جشن، تشریفات، مراسم، رسم

ceremonial (اسم)
تشریفات، اداب

formality (اسم)
تشریفات، فرمالیته اداری، رسمیت، رعایت اداب و رسوم

protocol (اسم)
تشریفات، پیوند نامه، موافقت مقدماتی، پیش نویس سند، اداب و رسوم

ritual (اسم)
تشریفات، تشریفات مذهبی، ایین پرستش

starch (اسم)
تشریفات، نشاسته، اهار

پیشنهاد کاربران

بیشتر مردم؛ خدارا میخون در حدّی تشریفات وافتخارات وکسب امتیازات باشد؛ نه بیشتر.
نه عبودیت
نه طاعت
نه تکلیف
نه هزینه
. . .
خدا یک طرفه؛
از آسمان به زمین؛
از بالا به پائین
از بیرون به جیب
از بانک به حساب ( جائزه - هدیه - . . . . )
. . .
تشریفات : کارهایی که منشأ آنها قانون یا عرف یا اخلاق یا قرارداد است که با نظم و ترتیب خاص انجام می شود
تشریفات: کارها و اشکال بیرونی برخاسته از قانون یا فرهنگ برای برگزاری یک مناسبت برای ارج نهادن به یک ارزش، یک فرد یا یک گروه و یا معرفی یک فرد یا یک گروه. ( https://www. cnrtl. fr/definition )
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پراکریس prākris ( سنسکریت: prakryā ) .
آیینِ پذیرایی / مهماننوازی، سورِ پیشوازی
مقررات
پایزگان ( تشریفات ) ، پایزگانی ( تشریفات ) . . . . از پارسی میانه پایژک به چمار دسم و آیین و دنگ و فنگ
تشریفات شاد
واژه تشریفات مانند بیشتر واژه های عربی در زبان فارسی بی معنی و اضافی است .
وقتی می گوییم شهبانوی انگلیس یا شاه انگلیس تشریفاتی است یعنی " نمایشی " است نه مثلن آیینی
وقتی می گوییم فلانی وزیر تشریفات دربار بود یعنی وزیر آیینهای دربار یا وزیر پذیرایی بود
...
[مشاهده متن کامل]

بهرحال این واژه خنده دار و بی معنی بی جا بکار میرود و معنی درستی هم ندارد

آیین
زیبش: از بن زیبیدن ، کاری زیبنده ، در خور ، سزاوار

بپرس