تشریف

/taSrif/

    honouring

فارسی به انگلیسی

تشریف اوردن
to come or arrive

تشریف بردن
to go

تشریف داشتن
to be or stay

تشریف فرما شدن
to come or attend

پیشنهاد کاربران

خوش آمد . رسیدن به خیر. تازه امان کردی. دیدنت به خوشی ( شادی ) سر افرازشدیم. سربلند شدیم.
کامروا باشی. کامت شیرین. سپاسگذارم. دستت درد نکند . سربلندمان کردی. بزرگی شماست بزرگواری شماست. چشممان روشن ( روشن شد ) . دیدارت به سلامت. تندرست باشید و . . . . . .
تشریف= شرف دادن، خلعت دادن
در اصل هر نوع بخششی که از سوی بزرگی مثل خلیفه ای یا پادشاهی به کسی داده می شده. یا حق استفاده از چیزی را، همه را تشریف می گفتند.
امّا یکی از رایج ترین موارد استفاده این کلمه جامه ای بوده که از سوی سلطان به افراد داده می شده
...
[مشاهده متن کامل]

حافظ در این مورد می فرماید:
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
مولانا جلال الدین هم در مورد کلمه تشریف می فرماید:
تشریف ده عشاق را، پُر نور کن آفاق را
بر زهر زن تریاق را، چیزی بده درویش را
تعبیراتی که هنوز در فارسی معاصر رواج دارد؛ از قبیل تشریف آوردن، تشریف بردن، تشریف فرمایی همه از این معنا و مفهوم قدیمی سرچشمه گرفته است.
پیرایه یغمایی

ریشه ی واژه ی #شرف ، #مشرف ، #تشریف #اشراف #اشرف در عربی #سرافرازی ، #سرافراز در فارسی ✅
شاید برایتان جالب باشد اما این واژه بن مستقیم از فارسی و بن قدیمی تر از ترکی دارد. ♦️
این واژه همان سرافرازی هست
...
[مشاهده متن کامل]

سرافرازی - سرفرازی
سرف ( سه حروف برای بن شدن در عربی کافیست. )
س - ش تبدیل شونده هستند.
شرف - مشرف
مشرف کسی است که سرافراز است
برای مکان هم استفاده میکنند یعنی کسی که از بقیه بالاتر است و میتوان ببیند.
برای مشرف در ترکی از گوزلمچی - g�zləm�i و باخار - baxar را میتوان استفاده کرد. ♦️
سرافراز
حال با واژه ی *سر* کاری نداشته باشیم که تفاسیری طولانی دارد.
افراز - افروختن - فراز
از آببیلماق ترکی هستند به معنی پریدن به صورت هاپپیلماق هم گفته میشود.
آب به معنی بالا در انگلیسی و زبان های جرمنیک به صورت up
آب در فارسی به معنی آب خوردنی است.
آب خوردنی در زبان های لاتین به صورت آقوا یا آپوا است.
آقوا در ترکی از آخماق - آقماق است به معنی جاری شدن به آب جاری ( نه به آب خوردنی ) ترکان اخ گویند در واژگان مشتق هم دیده شده است آبادانلیق - ائوه دانلیق - اوبا - ائو ( در سومری به صورت e )
آغماق در دیوان لغات ترک به معنی صعود کردن است واژه ی مشترک با آخماق بوده که مشتق شده است از تفسیر حرکت کردن معانی متفاوت گرفته اند. ♦️
از تفسیر جاری شدن ، روان شدن ، حرکت کردن آب سم آپوا یا آقوا را گرفته و از حرکت اشیا یا حیوان یا انسان به تفسیر صعود کردن و حرکت کردن گرفته است.
پس آببیلماق از آغماق به معنی صعود کردن است.
در زبان های جرمنیک به صورت آپ به معنی بالا و در لاتین به معنی آب خوردنی است.
به فارسی به صورت فراز - افروختن - افراز وارد شده است.
سرافرازی را مشتق کرده و به صورت شرف وارد عربی شده است.
به شرف در ترکی اوجالیق - باش اوجالیق و حتی اردم هم گویند اما اردم در اصل به معنی غیرت است غیرت و شرف را گاها یکی میدانند.
افروختن معنی اصلی آن خشمگین شدن است که از تفسیر جنب و جوش چنین معنی گرفته است و از آن معنی روشن کردن را گرفته است. ♦️
واژه ی آب به معانی مختلف معمولا در زبان های ترکی و هند و اروپایی مشترک است.

بپرس