تشریح کردن


    anatomize
    dissect
    limn
    to describe or analyze
    to dissect

مترادف ها

analyze (فعل)
تحلیل کردن، جدا کردن، تجزیه کردن، کاویدن، جزئیات را مطالعه کردن، تشریح کردن، با تجزیه ازمایش کردن، فرگشایی کردن

analyse (فعل)
تحلیل کردن، کاویدن، جزئیات را مطالعه کردن، تشریح کردن، با تجزیه ازمایش کردن، فرگشایی کردن

dissect (فعل)
تشریح کردن، کالبدشکافی کردن

anatomize (فعل)
تجزیه کردن، تشریح کردن، کالبد شناسی کردن، قطعه قطعه کردن

پیشنهاد کاربران

نِگیختن = تشریح کردن ( مفصل توضیح دادن )
نِگیزش = تشریح ( توضیح مفصل )
بن مایه: فرهنگ کوچک پهلوی، مکنزی
شکافتن امری ( مسأله ای و غیره ) ؛ روشن کردن آن.
( در افغانستان ) روشنی انداختن

بپرس