pacification (اسم)
تسکین دادن، خمود، ارامش
smooth (فعل)
ارام کردن، تسکین دادن، صاف کردن، تسویه کردن، هموار کردن، صاف شدن، روان کردن، ملایم شدن، صافکاری کردن
salve (فعل)
تسکین دادن، ضماد گذاشتن
mollify (فعل)
ارام کردن، خواباندن، تسکین دادن، فرو نشاندن، نرم کردن
temporalize (فعل)
تسکین دادن، وقت گذراندن، بدفع الوقت گذراندن
palliate (فعل)
تسکین دادن، کاهش دادن، موقتا ارام کردن
placate (فعل)
ارام کردن، تسکین دادن، اشتی کردن
quieten (فعل)
ارام کردن، ساکت کردن، تسکین دادن
mitigate (فعل)
تخفیف دادن، خرد کردن، خرد ساختن، سبک کردن، تسکین دادن
appease (فعل)
ارام کردن، ساکت کردن، خواباندن، تسکین دادن، فرو نشاندن
soothe (فعل)
ارام کردن، ساکت کردن، تسکین دادن، تسلی دادن، استمالت کردن، دل بدست اوردن، دلجویی کردن
quiet (فعل)
ارام کردن، ساکت کردن، تسکین دادن
pacify (فعل)
ارام کردن، ساکت کردن، خواباندن، تسکین دادن، فرو نشاندن
propitiate (فعل)
تسکین دادن، خشم کسی را فرونشاندن، خشم را فرو نشاندن، استمالت کردن
quell (فعل)
تسکین دادن، فرو نشاندن، سرکوبی کردن