تسمه واژه ای مغولی به معنای نوار باریک و برگرفته از ریشه �tasu� به معنای بریدن و شکافتن می باشد . 
در زبان ترکی از واژه عربی� شریط� به جای این واژه بهره می برند .
ریشه شناسی واژه ی �تسمه� در زبان های ایرانی باستان و هندواروپایی نشان دهنده ی ارتباطات زبانی میان این زبان ها است. در ادامه، به بررسی این واژه در زبان های اوستایی، پهلوی، سانسکریت و ریشه های هندواروپایی آن می پردازیم: 
 ...  [مشاهده متن کامل]  
 - - - 
۱. اوستایی
در زبان اوستایی، واژه ای با شکل �𐬙𐬀𐬱𐬀� ( tasma ) وجود دارد که به معنای �بند�، �نوار� یا �تسمه� است. این واژه در متون دینی اوستا به کار رفته و نشان دهنده ی کاربرد این ابزار در دوران باستان است. 
 - - - 
۲. پهلوی
در زبان پهلوی، واژه ای به شکل �𐬙𐬀𐬱𐬀� ( tasm ) وجود دارد که معنای آن با واژه ی اوستایی همخوانی دارد. این واژه در متون پهلوی به کار رفته و نشان دهنده ی استمرار کاربرد تسمه ها در دوران میانه است. 
 - - - 
۳. سانسکریت
در زبان سانسکریت، واژه ای با شکل �𑖬𑖨𑖩𑖦� ( taṣma ) وجود دارد که به معنای �بند� یا �نوار� است. این واژه در متون سانسکریت به کار رفته و نشان دهنده ی کاربرد تسمه ها در فرهنگ های هندواروپایی است. 
 - - - 
۴. ریشه هندواروپایی
واژه های اوستایی، پهلوی و سانسکریت از یک ریشه هندواروپایی مشترک به شکل �*t�smā� مشتق شده اند. این ریشه در زبان های هندواروپایی به معنای �بند� یا �نوار� بوده و نشان دهنده ی کاربرد مشابه این ابزار در فرهنگ های مختلف است. 
 - - - 
۵. فارسی معاصر
در فارسی معاصر، واژه ی �تسمه� به معنای �نوار چرمی یا پارچه ای� است که برای بستن، نگه داشتن یا اتصال چیزی استفاده می شود. این واژه به طور مستقیم از ریشه های اوستایی، پهلوی و سانسکریت وارد زبان فارسی شده است. 
 - - - 
منابع معتبر کتابی
برای مطالعه ی بیشتر در این زمینه، می توان به منابع زیر مراجعه کرد:
Darmesteter, A. The Zend - Avesta Part I: The Vendidad, Paris, 1880. 
Boyce, M. A History of Zoroastrianism, Vol. 1, Brill, 1975. 
MacKenzie, D. N. A Concise Pahlavi Dictionary, Oxford, 1971. 
Monier - Williams, M. A Sanskrit - English Dictionary, Oxford, 1899. 
Pokorny, J. Indogermanisches Etymologisches W�rterbuch, 1959–1969. 
V�gh, T. Comparative Indo - European Studies, 1975. 
 - - -
تسمه ترکی است
برابر پارسی آن دوال است
کلمات منتهی به پسوند "مه" و یا حتی "ه" تورکی هستند مثل قورمه ، قیمه ، دلمه ، خامه ، گزمه ، تسمه ، چمباتمه ، سگرمه 
تسمه شکل درستش تاسما هست به تورکی
واژه	تسمه
معادل ابجد	505
تعداد حروف	4
تلفظ	tasme
نقش دستوری	اسم
ترکیب	 ( اسم ) [ترکی] ‹تاسمه›
مختصات	 ( تَ مِ ) ( اِ. ) 
آواشناسی	tasme
الگوی تکیه	WS
شمارگان هجا	2
منبع	فرهنگ فارسی معین 
 ...  [مشاهده متن کامل]  
لغت نامه دهخدا
در بعضی ازجاها گفته شده احتمالاً از یونان باستان δεσμός ( desm�s، �باند، اتصال� ) یا از ایرانی قدیم، همزاد با اسلاوی اولیه *t�skati
هرچی باشه این واژه پارسی بعضی از دوستان اشتباه کردند آن را پارسی دانستند.
تسمه. [ ت َ م ِ ] ( ترکی ، اِ ) چرم خام و دوال چرمی باشد. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) . چرم خام و رشته های دراز چرم و دوال چرمی باشد. ( آنندراج ) . از ترکی تاسمه و معرب آن طسمه. (
تسمه واژه کاملا پارسی است. در ترکی می شود کمر واژه ( کمَر ) با واژه ( خم ) از یک ریشه می باشند. در زبان اوستایی واژه ( کمَر ) به دیسه یِ ( کمرا، کمر ) واگویی می شده است واژه کمر از پارسی در ترکی رفت واژه تسمه صددرصد پارسی است.
یرنداق
تسمه کلمه ای تورکی است که بصورت تاسما در تورکی استعمال می گردد و از لغت تاخماق به معنی نصب کردن گرفته شده است
تسمه واژه ای ترکی است و از فعل takmak به معنی وصل کردن ، نصب کردن ، متصل کردن و. . . گرفته شده است . 
از این فعل، فعل takızdırmak - takızmak به دست می آید که به معنی متصل شدن - کردن چند چیز یا چند بخش به یکدیگر ، وصل شدن - کردن چند چیز یا چند بخش به یکدیگر و. . . می باشد  
 ...  [مشاهده متن کامل]  
از فعل takızmak کلمه takızma مشتق می شود که به معنای مصدری به معنی اتصال چند بخشی ، اتصال و. . . و به عنوان اسم خاص به هرگونه بند یا بند افزاری که از یک بخش یا اجزای متصل شونده چند بخشی تشکیل شده باشد، گفته می شود . 
واژه takızma با گذر از یک فرآیند فرسایش و ساده سازی تلفظ در گفتار ابتدا به شکل tagızma و سپس tağızma سپس tağzma در آمده که در تلفظ سریع ترکیب - ğz ( غز ) - به s تبدیل شده و کلمه به شکل tasma در آمده که صورت نرم واژه در ترکی به صورت tasme ( تَسمه ) می باشد و این واژه به دو شکل "تاسما" و " تَسمه" در ترکی استفاده می شود 
شکل " تسمه" وارد فارسی شده و به همین شکل مورد استفاده قرار گرفته است .
برای ریشه یابی کلمه تسمه ابتدا باید کلمه سمه ریشه یابی شود. 
سمه در زبان لری به سوراخ می گویند و کوتاه شده ی سیاه ماه است و سیاه ماه همان ماه گرفتگی کامل است و هنگام رخ دادن ماه گرفتگی و تاریک شدن ماه به نظر میاد در آسمان سوراخی ایجاد شده است.  
 ...  [مشاهده متن کامل]  
کلمه تسمه از تا و سمه تشکیل شده است به معنی سوراخ تا شونده، سوراخ دو لا شونده
تَسمِه:کمربند 
در زمان فعلی هم در استان یزد این کلمه استفاده می شود.
سیرم
تسمه : ( Sling ) [اصطلاح دریانوردی] وسیله ای برای بالا کشیدن و آوردن وسائل بر روی کشتی .
تسمه ( اصطلاح بنایی ) با مقاطع مربع، مستطیل و برای ساخت درها، حفاظ ها و وصله ها در ساختمان به کار می رود.
دوال
فتراک
نوار
زهوار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)