تسمه

/tasme/

    belt
    leather band
    strap
    thong
    cincture
    sling
    strip
    tab
    tape
    tie

فارسی به انگلیسی

تسمه اهنی دور چیزی بستن
gird

تسمه بافته
webbing

تسمه بستن
belt

تسمه پروانه
fan belt

تسمه پیچ کردن
hoop, strap

تسمه پیچ کردن با طناب
lash

تسمه تازیانه
whiplash

تسمه چرمی
leather, strop, thong

تسمه چوبی
cleat

تسمه چکمه
bootstrap

تسمه سان
nemertean

تسمه شلاق
lash

تسمه شکم
cinch

تسمه فلزی
cleat

تسمه ماشین الات
apron

تسمه نقاله
conveyer belt

تسمه کلاه
chinstrap

تسمه ی دور بشکه
hoop

مترادف ها

lash (اسم)
ضربه، تسمه، طعنه، شلاق، تازیانه

hoop (اسم)
حلقه، تسمه، چنبره، چنبر، انگشتر

bail (اسم)
واگذاری، ضمانت، کفالت، حبس، تسمه، حلقه دور چلیک، سطل

belt (اسم)
طرف، تسمه، فتق بند، کمربند، باریکه، بند چرمی

strap (اسم)
تسمه، بند چرمی، تسمه فلزی، خش، قیش، بند رکاب، تسمه رکاب، تازیانه زنی

ribbon (اسم)
تسمه، نوار، روبان، تراشه، نخ، نوار ماشین تحریر

thong (اسم)
تسمه، قیش

halter (اسم)
تسمه، هالتر، مهار، افسار، پالهنگ، طناب چوبه دار

carrying string (اسم)
تسمه

garth (اسم)
محوطه، تسمه، سد یا بند ماهیگیری

latchet (اسم)
تسمه، بند کفش، قیش

strop (اسم)
تسمه، طناب کوتاه، چرم تیغ تیزکن

whang (اسم)
ضربه، قسمت، تسمه، ضربت، صدای برخورد دو جسم

پیشنهاد کاربران

کلمات منتهی به پسوند "مه" و یا حتی "ه" تورکی هستند مثل قورمه ، قیمه ، دلمه ، خامه ، گزمه ، تسمه ، چمباتمه ، سگرمه
تسمه شکل درستش تاسما هست به تورکی
تسمه
واژه تسمه
معادل ابجد 505
تعداد حروف 4
تلفظ tasme
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [ترکی] ‹تاسمه›
مختصات ( تَ مِ ) ( اِ. )
آواشناسی tasme
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
...
[مشاهده متن کامل]

لغت نامه دهخدا
در بعضی ازجاها گفته شده احتمالاً از یونان باستان δεσμός ( desm�s، �باند، اتصال� ) یا از ایرانی قدیم، همزاد با اسلاوی اولیه *t�skati
هرچی باشه این واژه پارسی بعضی از دوستان اشتباه کردند آن را پارسی دانستند.

تسمه. [ ت َ م ِ ] ( ترکی ، اِ ) چرم خام و دوال چرمی باشد. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) . چرم خام و رشته های دراز چرم و دوال چرمی باشد. ( آنندراج ) . از ترکی تاسمه و معرب آن طسمه. (
تسمه واژه کاملا پارسی است. در ترکی می شود کمر واژه ( کمَر ) با واژه ( خم ) از یک ریشه می باشند. در زبان اوستایی واژه ( کمَر ) به دیسه یِ ( کمرا، کمر ) واگویی می شده است واژه کمر از پارسی در ترکی رفت واژه تسمه صددرصد پارسی است.
یرنداق
تسمه کلمه ای تورکی است که بصورت تاسما در تورکی استعمال می گردد و از لغت تاخماق به معنی نصب کردن گرفته شده است
تسمه واژه ای ترکی است و از فعل takmak به معنی وصل کردن ، نصب کردن ، متصل کردن و. . . گرفته شده است .
از این فعل، فعل takızdırmak - takızmak به دست می آید که به معنی متصل شدن - کردن چند چیز یا چند بخش به یکدیگر ، وصل شدن - کردن چند چیز یا چند بخش به یکدیگر و. . . می باشد
...
[مشاهده متن کامل]

از فعل takızmak کلمه takızma مشتق می شود که به معنای مصدری به معنی اتصال چند بخشی ، اتصال و. . . و به عنوان اسم خاص به هرگونه بند یا بند افزاری که از یک بخش یا اجزای متصل شونده چند بخشی تشکیل شده باشد، گفته می شود .
واژه takızma با گذر از یک فرآیند فرسایش و ساده سازی تلفظ در گفتار ابتدا به شکل tagızma و سپس tağızma سپس tağzma در آمده که در تلفظ سریع ترکیب - ğz ( غز ) - به s تبدیل شده و کلمه به شکل tasma در آمده که صورت نرم واژه در ترکی به صورت tasme ( تَسمه ) می باشد و این واژه به دو شکل "تاسما" و " تَسمه" در ترکی استفاده می شود
شکل " تسمه" وارد فارسی شده و به همین شکل مورد استفاده قرار گرفته است .

برای ریشه یابی کلمه تسمه ابتدا باید کلمه سمه ریشه یابی شود.
سمه در زبان لری به سوراخ می گویند و کوتاه شده ی سیاه ماه است و سیاه ماه همان ماه گرفتگی کامل است و هنگام رخ دادن ماه گرفتگی و تاریک شدن ماه به نظر میاد در آسمان سوراخی ایجاد شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

کلمه تسمه از تا و سمه تشکیل شده است به معنی سوراخ تا شونده، سوراخ دو لا شونده

تَسمِه:کمربند
در زمان فعلی هم در استان یزد این کلمه استفاده می شود.
سیرم
تسمه : ( Sling ) [اصطلاح دریانوردی] وسیله ای برای بالا کشیدن و آوردن وسائل بر روی کشتی .
تسمه ( اصطلاح بنایی ) با مقاطع مربع، مستطیل و برای ساخت درها، حفاظ ها و وصله ها در ساختمان به کار می رود.
دوال
فتراک
نوار
زهوار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس