تسلیم بودن


    obey
    submit

فارسی به انگلیسی

تسلیم بودن به داوری دیگری
deference

تسلیم بودن به میل دیگری
deference

پیشنهاد کاربران

تَسلیم بودَن: بنده و بردەیِ / پیروِ / فرمانبردارِ / فرمانبر / گوش بەزنگِ / گوش بەفرمانِ / رامِ کسی بودن
طوق کسی بر گردن داشتن ؛ کنایه از مطیع وی بودن. بندگی وی را بر عهده داشتن.

بپرس