تسخر


    mockery
    quip
    ridicule
    scoff

فارسی به انگلیسی

تسخر زدن
scoff, jest, quip, ridicule

پیشنهاد کاربران

مسخره کردن
استهزا نمودن
دست انداختن
به سخره گرفته
ریشخند کردن
آن دهان کژ کرد و از تسخر بخواند
مر محمد را دهانش کژ بماند
✏ �مولوی�
تَمَسخُر/تَسْخَر /سُخْریّه ( ( تَمَسْخُر در لغت عرب نیامده و از ساخته های فارسی زبانان در دوران متاخر است. در عربی برای بیان این معنی تَسْخَر ( مصدر متعدی ) ، به فتح اول و سکون دوم و فتح سوم، یا سُخْریّه ( اسم ) ، به ضمّّ اول و سکون دوم، می گویند که هر دو در فارسی نیز به کار رفته است:
...
[مشاهده متن کامل]

تَسْخَرَت بر آینه نَبْوَد به روی خود بُوَد
زانکه رویت هست تسخر گاه هر روشن روان ( مولوی، دیوان کبیر ) ( ( گفت مرا بر تو آرزویی هست و آن آن است که برای من امانی بنویسی که اگر وقتی تو پادشاه شوی مرا از تو امان باشد. گفت سُخْریّه می کنی از من. . . مرا پادشاهی از کجا باشد؟ ( تفسیر ابوالفتح، جلد ۱۲ صفحه ۱۷۹ )
چون تمسخر هم در نوشتار و هم در گفتار فارسی رایج شده و کاملاً جا افتاده است باید استعمال آن را جایز دانست. با این همه به جای آن می توان گفت: ریشخند یا استهزا. ) )
( ( نجفی، ابوالحسن، غلط ننویسیم، فرهنگ دشواری های زبان فارسی، ص۱۱۲ ) )

خندیدن از روی استهزا یا تمسخر
گفتم ز کجایی تو؟ تسخر زد و گفت ای جان
نیمیم ز ترکستان، نیمیم ز فرغانه
دیوان شمس

بپرس