تزریق

/tazriq/

    injection
    shot
    infusion

فارسی به انگلیسی

تزریق خون
transfusion

تزریق زیر پوست
hypodermic

تزریق سوخت
fuel injection

تزریق مواد مخدر
fix

تزریق کردن
inject, to inject, [fig.] to infuse

تزریق کردن خون
transfuse

مترادف ها

infusion (اسم)
ریزش، ریختن، خیسانده، القاء، تزریق، دم کردگی

shot (اسم)
تیر، گلوله، پرتابه، گیلاس، عکس، جرعه، تزریق، منظره فیلمبرداری شده، یک گیلاس مشروب، ضربت توپ بازی

transfusion (اسم)
نقل و انتقال، تزریق، رسوخ، تزریق خون

injection (اسم)
تنقیه، اماله، تزریق، داروی تزریق کردنی

intinction (اسم)
ریزش، القاء، تزریق، رنگرزی، صباغی

پیشنهاد کاربران

تزریقاتی:چکانایی.
چکانا:تزریق . تزریقات:چکاناها.
بکار بردن از واژگان پارسی به جایِ واژگانِ تازی/عربی:
رطوبت:نَم
مرطوب:نمناک/نَمیک
صاف/آسمان صاف:سره/هوای بی ابر
پر ارتفاع:پُراَفراشت
تزریق:شارِش/درشارِش
اقیانوس:مِهژو
.
.
.
واژه تزریق
معادل ابجد 717
تعداد حروف 5
تلفظ tazriq
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی] ( پزشکی )
مختصات ( تَ ) [ ع . ] ( مص م . )
آواشناسی tazriq
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
...
[مشاهده متن کامل]

منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

تزریق کردن= خلاندن، خلانیدن =Inject
هر دو این واژه ها به چم ( معنی ) فروکردن و درون کردن می باشند.
یکی از معانی تزریق، فرستادن دارو و یا سرم غذایی یا درمانی داخل شریان ها، ورید، داخل عضله یا زیر جلد زیر پوست است امّا معنی دیگر آن انتقال است که همین معنی را می دهد. زیرا داروهای مایع به وسیله سرنگ به
...
[مشاهده متن کامل]
بدن موجودات زنده ( فرستاده با ) انتقال داده می شود. بنابراین، برای یکی دیگر از معانی آن می توان از واژه �انتقال� استفاده کرد.

در برابرهای یاد شده از سوی یکی دو تن از کاربران، واژه ی سپوختن / سپوزش پیشنهاد شده که از دید من برابر درخوری برای �تزریق� نیست؛ زیرا این واژه در بنیاد خود تا آنجا که می دانم به آرش فروبردن ابزار زایش نرینه
...
[مشاهده متن کامل]
ی آدمی ( و نه هیچ جک و جانور دیگری ) در شرمگاه مادینه یا نرینه ی آدم یا جانورانی چون شتر، بز، گوسپند ( با کاربرد فراوان در همه ی کشورهای اسلام زده که در کم و بیش همه ی آن ها هماوندی های ساده و بهنجار میان مرد و زن به بهانه هایی پوچ نکوهش شده اند ) است؛ و در دوره ی کنونی، حتا آمیزش با جانورانی چون میمون ( همژادبازان آمریکایی پدید آورنده ی �ایدز� از این راه ) را نیز دربرمی گیرد. بنیاد واژه در این باره نیز �دَرسپوختن� است؛ و نه �سپوختن� به تنهایی! برابر درست تر آن، همانا �درچکاندن� یا �درچکانیدن� است؛ و نه �جکاندن� به تنهایی که از آرشی همراستا با آن برخوردار است.

injection نام مصدر، مصدر
نام های مصدر :سوزنش، آزش ( آژش، آجش ) ,
خلانش، پاشش، ریزش، چکانش
مصدرهای پیشین:سوزنیدن، آزیدن، خلانیدن، پاشیدن، ریختن، چکانیدن
مصدرهای پسین:سوزناندن، آزاندن، خلاناندن،
...
[مشاهده متن کامل]

پاشاندن، ریزاندن، چکاناندن
مصدر عربی و اسم مصدر:تزریق
نکته:پسوند اندن و انیدن برای زمان پسین ( حال ) به کار می رود و پسوند یدن
هم برای ساختن مصدر زمان پیشین ( ماضی ) و هم برای ساختن مصدر زمان پسین به کار می رود و هم برای ساختن مصدر ساختگی ( جعلی ) به کار می رود.
مصدر سوزنیدن را خودم ساختم، از نام سوزن پسوند یدن.
سوزنید ( بن پیشین ) , سوزن ( بن پسین )
دگرگونی بن پیشین به پسین از نوع گروه یکم کاهش ید
injector
سوزننده، آزنده، خلاننده، پاشنده، ریزنده،
چکاننده
بن پسین پسوند نده، در انگلیسی جایگزین پسوند er, or

متزرق
انژکسیون
فروبَرش، فروبُرد
برابر پارسی برای واژه تزریق ۱ . افشرش ۲. آژیدن
واژه هایی که که در پایان ( یق ) دارند بیشتر معربن مانند واژه زندیق ، تشویق ، تفریق و . . .
واژه های از این دست معربن نه عربی مانند زندیق
سوزنیدن
تنقیه . . . . . حقنه . . . .
تن ریخت - تزریق ریختن یک دارو در تن است
ترزیق درست نه تزریق
سپوزیدن/سپوختن.
اَندرَّگیدن.
دروچکاندن.
● تزریق: وارد کردن یک مادّه ی دارویی - غالباً مایع - به عضله، حفره یا رگِ یک جاندار اعمّ از انسان و حیوان.
درچکانیدن
بجای واژه ی از ریشه عربی �تزریق� می توان واژه ی پارسی �درچکانیدن� را بکار برد.
برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۳۰ شهریور ماه ۱۳۹۳
https://www. behzadbozorgmehr. com/2014/09/blog - post_49. html

انتقال دادن ، منتقل کردن،
تزریق
فُروشام ( شامیدن= فروبردن )
گریس داخل گریس خور های یک دستگاه با گریس پمپ ارسال کردن
تزریق=روغن و یا گاز و یا سوخت داخل دستگاه مکانیکی مداربسته بوسیله پمپ یا تلمبه یا زوئیل پمپ ارسال کردن
تزریق=فرستادن دارو و یا سرم غذایی ویا درمانی داخل شریانها داخل ورید یا داخل عضله ویا زیر جلد زیر پوست
تزریق=رقیق کردن مایعات مثلا پودر انتوبیوایک را در اب مقطر رقیق میکند میعات را داخل مداری که به مصرف منتهی میشود فرستادن و فشردن مثل دارو در ورید انسان مثل سوخت در موتور آلات مثل گاز داخل سیلندر خازن خودش
...
[مشاهده متن کامل]
مثل روغن داخل گیربکس و موتور های کمپرسوری ولی هردم از این باغ بری می رسد در اخبار بجای انکه بگویند ماهواره را به مدار ارسال کردیم گفتند ماهواره را به فضا تزریق کردیم و تازه در زمانی اگر مایعاتی به فضا ارسال کنیم اگر برای حیات خود فضا اوجب و واجب و ضروری باشد میتوانیم بگوییم تزریق والا فضا احتیاج به ماهواره ها ندارد و حتی انسان فضا را آلوده به اینهمه ماهواره کرده است به امید موفقیت پرتاب دوباره انشاءلله

" سپوزش " از بن سپوختن به معنای فروبردن .
سپوزشگر = تزریق کننده
درچکاندن
رواندن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)

بپرس