تز

/tez/

    thesis

فارسی به انگلیسی

تز دکترا
dissertation

مترادف ها

dissertation (اسم)
رساله، مقاله، پایان نامه، تز

پیشنهاد کاربران

تز آنتی تز
کلیدواژه ی تِز با ترجمه ی ایده و نقطه نظر و چیزی را ارائه دادن، یک مفهوم و یک جریان از درون به بیرون را به صورت کاربردی در عالم واقع در ذهن تداعی می کند. کلمه تز و آنتی تز یک مقوله ی ایده پردازانه در مورد مسایل علمی جهت نقد نمودن و تذکر و تزکیه نمودن مسائل با ارائه دادن یا تزریق یک تز به یک مبحث علمی در حال استفاده می باشد. در واقع اگر رَدِّ کلیدواژه ی تِز را به صورت ریشه ای در پهنه ی واژگان دنبال کنیم، کمی دورتر در انتهای کار به چند کلیدواژه ی اصلی یعنی تزار، تزئین، تزکیه، تذکر، ذکاوت، کیاست و فیزیک خواهیم رسید. کلمه ی تزار نیز که در کشور روسیه کنونی تحت عنوان پادشاه در حال استفاده می باشد مفهوم اصلی آن در واقع به شخصی اطلاق می شود که در بُعد حکومتی ارائه دهنده تِز در مقوله ی حکومتی و کشورداری است. یعنی تزهایی که تزار تحت عنوان فرامین پادشاه می دهد دارای یک قدرت تنفیذ و بُرد حکومتی است. و اصطلاح تزاریسم با ترجمه دیکتاتوری بر همین مبنا می باشد. کلمه تزار و تزارینا با ترجمه پادشاه و ملکه نیز از همین روال، مفهوم ارائه می کند. در یک تعریف خلاصه، تزار یعنی شخص ارائه دهنده تِز.
...
[مشاهده متن کامل]

اگر هم از قانون تضاد مفهومی از طریق ریشه این کلمه، مطلب را دنبال کنیم کلماتی از قبیل تزویر و تزلزل قابل رؤیت هستند. کلمات دیگری که ادامه دهنده مفاهیم از طریق ریشه این کلمه در ابعاد مختلف کاربردی هستند کلماتی از قبیل؛ تیز تاز تازه تازی تازیدن توزیع تزریق تزار تذکر تزکیه تزیین ذکاوت کیاست و فیزیک.

۱ - نهاد، که همه را می گیرد. نهاد.
۲ - مار از پونه بدش می آید در خانه اش می روید. درنهاد
از برخورد" نهاد" و"درنهاد" پایهء سوم به دست می آید؛
۳ - نو که آمد به بازار کهنه می شود دل آزار"نونهاد". نهاد. در نهاد. نونهاد.
تَز:پرنده ای کوچک شبیه گنجشک.
تز نده ینی نظر نده همین دیگ
مثلث هگل: تز، آنتی تز، سنتز ( فرانسوی ) - موضوع، ضد موضوع، ترکیب - نهاد، ضد نهاد، نتیجة - نظریه، نقض، جمع
تِز ( Tez ) :در زبان ترکی یعنی زود
جایگزینهای پارسی سه واژه تز، آنتی تز و سنتز چنین می شوند:
1 - تز:برنهاده
2 - آنتی تز: پادنهاده و گاهی برابرنهاده
3 - سنتز:همنهاده
دایَن
داین نامه:تزنامه، رساله
شیوه ی ساخت: از پارسی کهن/اوستایی "دا" ( to give, grant, put ) "ی" خودآوای میان هِشت پسوند صفت ساز "ن" که در واژگان بسیاری به کار می رود ( مانند میهن، روزن، روشن، برزن )

نظر

بپرس