ترکاندن با خشونت و شدتrendترکاندن با دینامیتdynamiteترکاندن با صدای بلندdetonateترکاندن با گوهwedgeترکاندن تایر و بادکنکblow
blast (فعل)ترکاندنblow up (فعل)عصبانی کردن، ترکاندن، منفجر کردنchap (فعل)زدن، خشکی زدن، ترکاندن، انتخاب کردن، شکاف دادنpop (فعل)زدن، ترکاندن، ترکیدن، با صدا ترکیدن، پراندن، بی مقدمه اوردن، بی مقدمه فشار اوردن، به رهن گذاردن، به سرعت عملی انجام دادن
من می خوام بگم مثلا تِرکوندم بادکنک چی میشه به انگلیسی ؟( عامیانه ) : کار شاقی انجام دادن+ عکس و لینک