ترویج

/tarvij/

    propagation
    promotion
    circulating
    advancement
    promotin
    buildup
    extension

فارسی به انگلیسی

ترویج دهنده
promoter

ترویج عقیده
propagation

ترویج کردن
implant, encourage, foster, help, promote, promulgate, to propagate, to give currency to

مترادف ها

advancement (اسم)
پیشرفت، ترقی، ترویج، ترفیع

promotion (اسم)
پیشرفت، ترقی، ترویج، ترفیع، جلو اندازی

propagation (اسم)
ترویج، پخش، انتشار، رواج، گسترش، تکثیر، تبلیغ، پراکنی، پخش رقم نقلی

promulgation (اسم)
ترویج، اعلام، اعلام دارنده

cultivation (اسم)
ترویج، زراعت، تربیت، کشت، تهذیب

fomentation (اسم)
تحریک، ترویج

promulgator (اسم)
ترویج، اعلام دارنده

پیشنهاد کاربران

فرارسانی
ترویج برابر گستردن و پخش کردن است.
ترویج عبارت است از مجموعه فعالیت های اطلاع رسانی، ترغیب و اثر گذاری که این سه کاملا با هم مربوط هستند.
( منبع کتاب مدیریت سازمان های ورزشی دکتر سجادی )
رواج واژه ایست پارسی! اگر در زبان عربی بکار برده میشود و از آن واژگان دیگر ساخته شده دلیل بر آن نیست که عربی باشد! خیلی از این واژه ها رو خود ایرانیان برای زبان عربی ساختند!
رواجیدن.
گستردن
انتشار ، تبلیغ
فراگستری
رواج واژه پارسی نیست هم خانواده ی ترویج است

گستراندن
پراکنش
پراکندگی

در پارسی " رواگیدن " از بن رو ، رواگ به چم رواگ دادن .
رواگ کار = مروج
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس