دیکشنری
مترجم
بپرس
ترمز کردن
brake
to put on the brakes
to put up
دنبال کنید
مترادف ها
brake
(فعل)
ترمز کردن
skid
(فعل)
ترمز کردن، سریدن، لغزیدن، سرانیدن
پیشنهاد کاربران
put on the brakes
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها