ترمز

/tormoz/

    brake

فارسی به انگلیسی

ترمز بادی
air brake

ترمز بخاری
steam brake

ترمز پایی
foot brake

ترمز توپی دوچرخه
coaster brake

ترمز دستی
hand - brake

ترمز دیسکی اتومبیل
disc brake

ترمز روغنی
hydraulic brake

ترمز صفحه ای اتومبیل
disc brake

ترمز کردن
brake, to put on the brakes, to put up

ترمز کمپرسی اتومبیل
air brake

مترادف ها

clog (اسم)
پا بند، قید، کنده، ترمز، کلوخه

brake (اسم)
بیشه، درختستان، ترمز

stopcock (اسم)
ترمز، شیر آب، وسیله توقف

پیشنهاد کاربران

برمان چگونه خوانده میشود؟
ترمز به هیچ وجه روسی نیست خود روسها هم میگن ترکی هست از ریشه تورماگ به معنی متوقف کننده
واژه ترمز روسی است در پارسی می شود برمان چون در عربی می الفرامل در ترکی می شود تیرن
امیدوارم زمانی واژه بیگانه از پارسی حذف شود چون ما ایرانی بر خلاف بعضی کشورها که واژه بیگانه در زبان نشان است واژه جایه جایگزین ندارد ولی ما ایرانیان واژه جای جایگزین دارم امیدوارم چنین اتفاقی بیفتد.
🚲 بخش های مختلف دوچرخه به انگلیسی:
✅ tire / tyre = چرخ
✅️ hub = توپی چرخ
✅️ spoke = پره چرخ، میله چرخ، اسپوک
✅️ brake = ترمز
✅️ brake lever = دسته ترمز
✅️ brake cable = سیم ترمز
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ handlebar = دسته دوچرخه
✅️ saddle = زین
✅️ seatpost = میله ای که زین روی آن سوار است
✅️ gear = دنده
✅️ chain = زنجیر
✅️ chain ring / chain wheel = حلقه زنجیر
✅️ pedal = پدال
✅️ valve = سوپاپ تلمبه
✅️ rim = طوقه، رینگ تایر

ترمز
ترمز
پیش نهاد دیگر :
بُرَک : بُر بُن کنون از کارواژهء بُریدن
پسوند نام ساز " اَک " : ic - لاتین و "ایک"
به جای مانده در پارسی : تاریک ، نزدیک ، باریک. . .
در پارسی امروز : پوشَک ( پوش - اَک )
تُرمُز
واژه ای روسی است ، نگاهی به واژه های مهند اروپایی:
انگلیسی :break
آلمانی : Bremse
بخش یِکُم هر دو واژه " br " است که هم ریشه با واژه ی پارسی : بُر ( بُریدن ) می باشد با پِی نگری ( توجه ) به این ریشه واژه ها و کارکرد این ابزار با گرته بَرداری واژه ی :
...
[مشاهده متن کامل]

"سُربُر " پیش نهاد میشود= بُرَنده ی سُرعَت یا سُرِش و شِتاب ( شِت بُر هم می توان نامید ) ، باید در نگر داشت که واژه ی سُرعَت پارسی است و از سُریدن ساخته شده است که بایا است بر پایه آوانگاری و دستور زبان واژه ای پارسی از آن ساخته شود ، مانند : سُره ، سُرِش، سُرَند. . .

لگام . . . . . از لگامیدن ( ترمز کردن )

بپرس