ترش

/torS/

    sour
    ferment
    acid beverage
    acerbic
    acid
    acidic
    acidulous
    tart
    acetic

فارسی به انگلیسی

ترش زبانی
acerbity

ترش شدن
acidify, sour, to turn acid

ترش شدن شیر
turn

ترش مزه
sour, of an acid flavour, acidulated

ترش مزه کردن
acidulate

ترش نشده
sweet

ترش و شیرین
sweet-and-sour

ترش کردگی
heartburn

ترش کردن
acerbate, acidify, sour, to make sour

مترادف ها

acerb (صفت)
ترش، گس، دبش

sour (صفت)
تند، ترش، مثل غوره

tart (صفت)
تند، ترش، زننده، ترش مزه

acid (صفت)
ترش، سرکه مانند، دارای خاصیت اسید، ترشرو، بد اخلاق

vinegary (صفت)
ترش، سرکهای، ترشرو

acetic (صفت)
ترش، مربوط به سالاد، جوهر سرکه ای، سرکه مانند

acetose (صفت)
ترش، سرکهای

vinegarish (صفت)
ترش، ترشرو

پیشنهاد کاربران

واژه ترش
معادل ابجد 900
تعداد حروف 3
تلفظ torš
نقش دستوری صفت
ترکیب ، قدیمی: toroš ( صفت ) [پهلوی: turuš]
مختصات ( تُ ) [ په . ] ( ص . )
آواشناسی torS
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
...
[مشاهده متن کامل]

منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
واژگان مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی هوشیار

در روستای "اِسفاد" در خراسان جنوبی دو واژه "غَتّار" و "زَغنَبید" را به معنای" بسیار ترش" یا "اسوه ترشی" به کار می برند
واژه ترش در پهلوی به دیسه "تروش" ( trush ) بکار می رفته است.
تُرش

بپرس