ترسیم کردن


    chart
    delineate
    describe
    trace
    to braw
    to describe

فارسی به انگلیسی

ترسیم کردن با نقطه
stipple

ترسیم کردن سیرت کسی
characterize

ترسیم کردن منش کسی
characterize

ترسیم کردن ویژگی های چیزی
characterize

ترسیم کردن ویژگی های کسی
characterize

مترادف ها

trace (فعل)
ضبط کردن، کشیدن، دنبال کردن، رسم کردن، پی بردن به، ترسیم کردن، ردیابی کردن، اثر گذاشتن، پی کردن

map (فعل)
نقشه کشیدن، نگاشتن، ترسیم کردن

پیشنهاد کاربران

کشیدن، رسم کردن، طراحی کردن
نقش زدن، نقاشی کردن
گسترش معنایی: ( با دقت ) بیان کردن، بازگو کردن، تشریح کردن، برشمردن
نقاشی کرد

بپرس