ترسیم بدscrawlترسیم کردنchart, delineate, describe, trace, to braw, to describeترسیم کردن با نقطهstippleترسیم کردن سیرت کسیcharacterizeترسیم کردن منش کسیcharacterizeترسیم کردن ویژگی های چیزیcharacterizeترسیم کردن ویژگی های کسیcharacterize
drawing (اسم)گرفتاری، طرح، نقشه کشی، رسم، قرعه کشی، ترسیم، هنر طراحی، تابلو نقاشیtracing (اسم)ردیابی، ترسیم
ترسیم واژه عربیست که از رسم ریشه دارد که بگونه لغزشدار جای کشیدن را گرفته غلطهکشیدن درستش است از کِشِش می آیدمیکشممیکشی من چهره تناز رو ترسیم کردممن چهره تناز رو کشیدم+ عکس و لینک