ترسیم

/tarsim/

    drawing
    tracing
    delineation
    description
    draft
    figure

فارسی به انگلیسی

ترسیم بد
scrawl

ترسیم کردن
chart, delineate, describe, trace, to braw, to describe

ترسیم کردن با نقطه
stipple

ترسیم کردن سیرت کسی
characterize

ترسیم کردن منش کسی
characterize

ترسیم کردن ویژگی های چیزی
characterize

ترسیم کردن ویژگی های کسی
characterize

مترادف ها

drawing (اسم)
گرفتاری، طرح، نقشه کشی، رسم، قرعه کشی، ترسیم، هنر طراحی، تابلو نقاشی

tracing (اسم)
ردیابی، ترسیم

پیشنهاد کاربران

ترسیم واژه عربیست که از رسم ریشه دارد که بگونه لغزشدار جای کشیدن را گرفته غلطه
کشیدن درستش است از کِشِش می آید
میکشم
میکشی
من چهره تناز رو ترسیم کردم
من چهره تناز رو کشیدم

بپرس