ترسانیدن


    to frighten

مترادف ها

dismay (فعل)
بی جرات کردن، ترسانیدن

پیشنهاد کاربران

ارعاب . . . . .
نهیب دادن ؛ ترساندن :
خوفم مده که سلمان از غم ترا بسوزم
پروانه را ز آتش دادن نهیب تا کی.
سلمان ( از آنندراج ) .
استرعاب
انذار
در هراس افکندن
در هراسم افکندی= هراسم دادی
- زهرچشم از کسی یا کسانی گرفتن ؛ با عملی آنها را ترسانیدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) .
- زهرچشم نشان دادن به کسی ؛ مرعوب کردن او را. ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) .
ترساندن. تهدید . بیم کردن. تحذیر. هراسانیدن. اخافه. ارهاب. اذعار. تهدید. تهدد. ترهیب. بیم دادن. تخویف. تهویل
ارهاب

بپرس