ترحم

/tarahhom/

    compassion
    mercy
    pity
    sympathy

فارسی به انگلیسی

ترحم انگیز
moving, piteous, pitiable, pitiful, poignant

ترحم کردن
pity

مترادف ها

pity (اسم)
افسوس، مروت، بخشش، رحم، ترحم، همدردی، مرحمت، حس ترحم

commiseration (اسم)
ترحم، دلسوزی، تسلیت، اظهار تاسف

pathos (اسم)
ترحم، گیرندگی، عامل وموجد ترحم وتاثر

پیشنهاد کاربران

دلسوزی کردن برای کسی ، ترحم و مهربانی کردن نسبت به کسی
مترادف ترحم: بخشایش، دلسوزی، رحم، رقت، شفقت، عطوفت، مهرورزی، بخشودن، به رحم آمدن، رحم کردن
دلسوزی، گذشتن ( گذشت کردن )
در برخی باره ها می توان با اندک چشم پوشی از واژه ی گذشتن ( گذشت کردن ) نیز در برابر �تَرَّحُم� سود برد؛ نمونه:
[بر او] گذشت کن و از نابکاریش بگذر!
ترحم :دلسوزی ، شفقت ، مهرورزی، به رحم آمدن ، مهربانی کردن .
دل سوزاندن واسه چیزی یا کسی مهربانی از سر لطف ومحبت
رقت
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
گَهرین gahrin ( سنسکریت: گْهْرینیا )
آنریسام ãnrisãm ( سنسکریت: آنریسَمیسیَ )
کَرون karun ( سنسکریت: کَرونیَ )

بپرس