به غیر از معانی ی مطروحه در لغت نامه ها:
ترجمه، در علم بدیع نوعی صنعت به شمار می رود که عبارت است از استفاده ی شاعر از دو کلمه ی هم معنی از دو زبان ( فارسی، عربی ) ، ( فارسی، ترکی ) و . . . مانند: سر و راس، خِرَد و عقل، دل و فواد و . . .
... [مشاهده متن کامل]
و وقتی یکی از این کلمه ها ( یا هر دو ) در غیر معنی ی موضوعه به کار رود، ایهام ترجمه، شکل می گیرد. مثلِ دست و ید در بیت زیر از حافظ:
بانگ گاوی چه صدا باز دهد عشوه مخر
سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد
واژه ترجمه معرب شده واژه ایست فارسی. ریشه فارسی آن هست � ترگُمان � که دقیقا معنی ترجمه میدهد. شاید بهتر باشد در نوشتن فارسی سره از همین واژه بهره ببریم وآنرا با دستور زبان فارسی صرف کنیم : ترگمان کردم
... [مشاهده متن کامل] - ترگمان کردی = ترگمان کرد. همچنین ترگمان شد - ترگمان شدند. در کشورهای عرب زبان شمال افریقا ؛ مراکش - الجزایر و تونس به مترجم میگویند � ترجمان �
ترجمه از ترگومه ( واژه فارسی ) گرفته شده و معرب شده. ترجمه در عربی مشتقات دیگری ندارد
واژه ترجمه
معادل ابجد 648
تعداد حروف 5
تلفظ tarjo ( e ) me
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: ترجَمَة]
مختصات ( تَ جَ یا جُ مِ ) [ ع . ترجمة ]
آواشناسی tarjome
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع واژگان مترادف و متضاد
علی هر چه که دهخدا بگوید درست نیست ! ما عرب نیستیم و زبان ما پارسی است
این واژه عربی نیست، معربِ کلمه ی ترزبان فارسی هست
درواقع این کلمه ها وام واژه محسوب میشن هرچند اعراب شکل و ظاهرشون رو تغییر دادند
مثلا واژه یونانی "استوریا" به صورت عربی شده به "اسطوره" برگشته.
به قول علامه دهخدای معروف واقعاً این سره یا خالص نویسی به ضرر زبان فارسی است و آن را نابود می کند. برای کلمات عربی اصلاً نیازی به این کار نیست. حالا شاید برای بعضی از زبان های غیرعربی نیاز باشد. ترجمه
... [مشاهده متن کامل] خیلی بهتر از برگرداندن است. البته من هم یک زمانی متأسفانه سره نویس بودم و الان دیگر نیستم و فهمیدم اشتباه می کرده ام.
ترجمه در واقع به معنی برگردان کردن زبانی بیگانه به زبان مادری یا ملی می باشد. پس می شود گفت واژه تنها برگردان کمی نارسا و ناقص برای چنین عملی می باشد . شاید اگر " برگردان به ملی" بشود گفت رساتر باشد
ترگومان،
همچنین " ترگویه" و " گردانش"
همان گونه که دوستان گفته اند، این واژه پارسی است، بنابراین بهتر است در پارسی به جای معرب از واژه اصیل پهلوی آن ترگمان استفاده کنیم.
ترجمه به فارسی: به فارسی درآوردن، بُردن به فارسی، به فارسی بازگرداندن
مترجم:ترازباننده، ترازبانش
ترجمه:ترازبانش
واژگان پیشنهادی
تعبیر. . . . . بازنویسی. . . .
تراجم ( جمع ترجمه )
ترازبانیدن ( to translate ) ترجمه کردن
ترازبانش ( translation ) ترجمه
ترازبانگر ( translator ) مترجم
ترازبانیده ( translated ) ترجمه شده
ترازبانشال ( translational ) ترجمه ای
پیشوند trans در پارسی تَرا ( این پیشوند رساننده این است که چیزی از یک سو به سویی دیگر برود ) واژه late به معنای بُردن.
... [مشاهده متن کامل]
واژه" ترجمان" عربی از واژه "ترازبان" پارسی گرفته شده و حالت های دیگر آن را ساخته. پارسی بیش از آنچه می اندیشید به انگلیسی نزدیک است چون هردو زبانی هم خانواده ( هندو - اروپایی ) اند.
.
واژه پارسی آریایی ترگ به معنای پُشت - عقب است همانطور که در گفتار روزمره به شکل �نشست ترگ دوچرخه� و �دوترکه سوار نشوید� شنیده میشود. ترگ با لغت لاتین ترگوم tergum و لغت ایرلندی droim به معنای پشت back و لغت پهلویک ترگومان ( =مترجم ) و لغت ارمنستانی թարգմանել t’argmanel ( =ترجمه ) همخانواده است که نشان میدهد واژه ترگومه ( ترگوم ه ) که عرب آنرا ترجمه مینویسد به معنای وارونه شده پشت ورو شده برگردانده است همانطور که در لاتین لغت translate ( =transfer=ترابُرد ) را در معنای ترجمه به کار میبرند. دانستنی است در ولز لغت cyfieithu از ریشه chwith به معنای وارونه reverse و در ترکیه لغت چئویری �eviri همتاهای لغت translate هستند که با لغت لوری - کوردی چئواشه čevāša به معنای وارونه - برعکس همخانواده هستند.
... [مشاهده متن کامل]
دوستان گرامی پیشنهادهای ارزنده ای ارائه دادند، در اینجا خود را بایسته به بیان نکته ای میبینم:
واژگانی که شما گفتید همه میتوانند معنی واژه ترجمه بدهند و میتوانند معنی های دیگری هم بگیرند که از دید من بنده بهتر این است که هریک از این واژگان را برای نوع ویژه ای از مفهوم ترجمه یا برگردان به کار بریم تا از این گنجایش زبان بهره کافی را برده باشیم برای نمونه میتوانیم واژه ترانویسی را برای ترجمه همراه با اصلاح یا سانسور به کار ببریم و. . .
... [مشاهده متن کامل]
ترجمه
با درنگری ( توجه ) به ساختار زبان پارسی امروز :
ترجمهء کتبی = تَرانِویسی
ترجمهء شفاهی = تَراگویی
مینهء تَرا : از این سو به آن سو که در واژهء انگلیسی translate : trans - late هم دیده می شود ، در زبان آلمانی :Ubersetzer : Uber - setz - er
... [مشاهده متن کامل]
Uber = آن وَر ، اون وَر ، در گویش های بومی : اوبَر ( تَرا )
setz = نشیناندن ( نشستن )
er = پس وند کُنندگی ، - آر
در کُل : آن وَر نِشَستار
در زبان انگلیسی : late گویش دیگری از let است به مینه ء گُذاشتن
translate = تَراگُذاشتن ، در این مینه از سوی این زبان به آن سوی زبان ، از زبان مَبداء به زبان مَقصَد ( از زبان نُخُستگاه به زبان آهیختگاه )
ترجمه کاملا فارسی است و اصل کلمه وتر گامه است کلمه وتر همان وتر در درس هندسه است و به معنی مانند طرح است گامه یا گام همان قدم زدن است و روی هم میشود ادای قدم زدن را درآوردن ،
گام تبدیل به گوم ، گون ، جم میشود که معنی پارچه و گونی و جامه ( تن پوش ) در این صورت ترجمه میشود به طرح پارچه ، شبیه طرح پارچه
... [مشاهده متن کامل] نیازی به واژه های نا آشنا و یا نا خوش آهنگ نیست اگر چه ریشه این واژه از پهلوی باشد. ترگمان و برگردان هر دو خوبند اگر پارسی زبانان آنها را بکار ببرند وگرنه راه بجایی نخواهیم برد.
پیشنهاد می کنم واژه "باز نویسی" یا "باز نگاری" را برای برگردان نوشته و "باز گویی" را برای برگردان گفته بکار ببریم. برای نمونه:
... [مشاهده متن کامل]
باز نویس پارسی نمایشنامه هملت به کوشش م. ا. به آذین
باز گفت انگلیسی سخنرانی فلان کس
چنین کنند بزرگان - باز نویسنده پارسی نجف دریابندری
این واژه بهتر از دیگر واژه ها پیشوند و پسوند می پذیرد مانند
باز نویس/بازگو/ باز نوشته/ بازگفته/ باز گفتار/ باز نوشتار/ بازنویسی/ بازگویی / باز نوشتن / بازگفتن / باز نوشت / بازگفت / باز می گفت / باز می نوشت / باز نویسنده / باز گوینده
با بکار بردن "از" و "به" می توان از دو زبان به کار رفته نام برد.
باز نویس فرانسه به پارسی "بینوایان" ویکتور هوگو.
زنده باشید
ترجمه یا ترگومان فارسیه
میتوانیم از واژه پارسی گویاوری بهره ببریم که از دو واژه گویا به چم کسی که میگوید و وری از ریشه ورزیدن
پَچوه ، پَچواک ، نورَند ( فرهنگ عمید )
تَرگُمان
برگردان
برگردان، ویچاردن
این واژه از اساس پارسى و پهلوى ست و تازیان ( اربان ) آن را از واژه پهلوى ترگوم Targum به معنى ترجمه برداشته معرب نموده و ساخته اند : الترجمة ، مترجم ، تَرْجَمَ یُتَرجِمُ ، تراجِم و . . . !!!!!! در پهلوى ترگومTargum : ترجمه ترگومیدن Targumidan : ترجمه کردن ترگَمان
... [مشاهده متن کامل]
- ترگوماک Targaman - Targumak : مترجم ، ترجمه کننده ترگومان - ترگومیک Targuman - Targumik ( ترجمه شده ) در پهلوى همین طور آزَنتى Azanti یا زند Zand : ترجمه، شرح
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)