ترجمان

/tarjomAn/

    interpretation
    translator
    translation
    fine
    interpreter
    dragoman

فارسی به انگلیسی

ترجمان بودن
to manifest or be expressive of something

ترجمان کردن
interpret

مترادف ها

translator (اسم)
بر گرداننده، مترجم، دیلماج، ترجمان، پچواک گر

dragoman (اسم)
مترجم، دیلماج، ترجمان

interpreter (اسم)
مترجم، ترجمان، مترجم شفاهی

پیشنهاد کاربران

پس از مرگ گریبایدوف سفیر روسیه فتحعلی شاه نامه ای در عذر خواهی به امپراطور روسیه می نویسد و در بخشی از آن عبارت ذیل را می نویسد:

. . . . حتی داروغه شهر و کدخدای محله را نیز به همین جرم که چرا دیر خبردار شده و قبل از وقوع این حادثه ضابطه شهر و محله را محکم نداشته اند عزل و تنبیه و ترجمان کردیم . . . .
...
[مشاهده متن کامل]

بنا بر این ترجمان در اینجا به معنی تبعید و نفی بلد خواهد بود. - - - - > فاطمه قاضیها

ترجمه را نیز جست وجو بکنید.
محمد حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی، پوشینۀ ( جلد ) دوم، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۳، رویه های ( صفحه های ) ۸۵۲ و ۸۵۳
ترجمانترجمان
منابع• https://t.me/ketab7777/60913
هیچ بک از معامی گفته شده برای کلمه ترجمان، در این بیت مولانا جا نمی افتد؛
غیر نطق و غیر ایما و سجل
صدهزاران ترجمان خیزد ز دل
در اینجا ترجمان به معنی حالات و آثار اطیفی است که در دل پدید می اید ولی قابل بیان نیست و فقط در ادراک شخص میگنجد.
معنایی که چیزی به ظاهر ( نظری ) یا در عمل رساند.
تراگویمان پارسی که عربی شده
معانی