تربیت

/tarbiyat/

    culture
    education
    nurture
    training
    upbringing
    civility

فارسی به انگلیسی

تربیت بدنی
physical education

تربیت پذیر
educable, capable of being trained, manageable

تربیت کردن
coach, form, educate, nurture, refine, train, to train, to manage (as a horse)

تربیت کرم ابریشم
sericulture

تربیت کننده
handler

تربیت کننده حیوانات
trainer

مترادف ها

manner (اسم)
راه، رفتار، طرز عمل، عنوان، قسم، سیاق، فن، نوع، سبک، چگونگی، تربیت، ادب، روش، رسوم، طرز، طریقه، طریق، سان، طور، مسلک، سلیقه

steerage (اسم)
راهنمایی، اداره، تربیت، هدایت، سکان

cultivation (اسم)
ترویج، زراعت، تربیت، کشت، تهذیب

civility (اسم)
مدارا، نزاکت، نجابت و رفتار خوب، تربیت، مردمی

nurture (اسم)
غذا، تغذیه، تربیت، پرورش، بار اوردن بچه

upbringing (اسم)
تربیت، روش اموزش و پرورش بچه

pedagogy (اسم)
تربیت، تعلیم، فن تعلیم، نواموزی، فن اموزش وپرورش کودک، للگی

gentry (اسم)
تربیت، اصالت، مردمان محترم و با تربیت

gentrice (اسم)
نجابت، تربیت، اصالت

pedagogics (اسم)
تربیت، فن اموزش وپرورش کودک، للگی

پیشنهاد کاربران

تربیت، نخستین روزنامهٔ غیردولتی ایران از تاریخ پنج شنبه یازدهم رجب ۱۳۱۴ ق. ( ۱۲۷۵ هـ. ش ) تا تاریخ پنج شنبه ۲۹ محرّم ۱۳۲۵ ق. ( ۲۹ مهر ۱۲۸۶ هـ. ش ) در تهران انتشار یافت و مجموعاً در ۴۳۴ شماره ( ۲۴۹۲ صفحه ) منتشر شد. از یازدهم ذیقعدهٔ ۱۳۱۵ ق. تا پنجم جمادی الاولی ۱۳۱۶ ق. به صورت روزنامه و در بقیهٔ دوران انتشار به صورت هفته نامه منتشر می شد. از شمارهٔ ۱۱۱ ( اول صفر ۱۳۱۶ ق ) عبارت «روزنامهٔ آزاد یومیه» و از شمارهٔ ۱۳۰ ( ۲۶ شوال ۱۳۱۶ ق ) تا آخرین شماره، عبارت «روزنامهٔ آزاد هفتگی» در سرلوحهٔ این روزنامه قید شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

محمدحسین فروغی روزنامه تربیت را به طریقی بسیار جذاب و با مطالبی شیوا منتشر می ساخت. به علت درج مقالات سودمند و مفید پیوسته مورد توجه اندیشمندان بوده و به خصوص از لحاظ نشر فارسی و زیبایی خط جای خاصی را در میان روزنامه های فارسی زبان به خود اختصاص داده بود. به عنوان مثال با حمایت مالی زین العابدین تقی اف، از رجال و ثروت مندان آذربایجانی دوره قاجار، یک صفحه به صفحات آن افزوده می شود ( بی آنکه قیمتش افزوده شود ) این روزنامه، نفیس، خوش خط و با کاغذ مرغوب بود. حتی نخستین شماره روزنامه تربیت ( در هفدهم دسامبر ۱۸۹۶ میلادی و در ۴ صفحه ) به قطع بزرگ به خط نستعلیق و کاغذ مرغوب منتشر شده بود.
در سرمقاله های تربیت بارها در بارهٔ اهمیت علوم و معارف در پیشرفت و ترقی ملل و اقوام سخن گفته شده و تأکید گردیده است که تربیت جریده ای علمی و ادبی و سیاسی است و هدف از نگارش آن بسط معرفت و بصیرت و رهایی از نادانی است. همچنین این روزنامه، ساده کردن مطالب را برای بهره مندی عموم از وظایف خود شمرده است.
تربیت، اخبار علمی و اجتماعی و سیاسی داخلی و خارجی و مقالات و مطالب تألیف و ترجمه شدهٔ آموزنده داشت و در مقالات گوناگون، از جمله «استعداد اهل ایران» و «استعداد علمی مردم ایران» و «استعداد صنعتی مردم ایران»، بر قابلیت ها و استعدادهای مردم ایران، تأکید می کرد و مردم را به فراگیری علوم و فنون فرا می خواند. شرح حال دانشمندان و هنرمندان و سیاست مداران، از جمله نیوتن، پاستور، گوتنبرگ، گالیله، واشینگتن، حافظ و خیام، غالباً به صورت پاورقی در شماره های پیاپی درج می شد تا زندگی شان سرمشق قرار گیرد.
در شماره های سال آخر روزنامه ( اول ربیع الاول ۱۳۲۴ ق. . ـ ۲۹ محرّم ۱۳۲۵ ق ) ، که هم زمان با انقلاب مشروطه و اعلان مشروطیت و افتتاح مجلس شورای ملی منتشر می شد، اخبار و اطلاعات مهمی دربارهٔ حوادث آن ایام و مقالاتی با عنوان های «تحقیق در تاریخ دولت مشروطه و…»، «فواید مجلس شورای ملی»، «سلطنت مشروطه و استبدادیه» و «وظایف مجلس و حدود و حقوق آن» آمده است. از این جهت، تربیت سهم مهمی در آگاه کردن ایرانیان و آماده کردن آنان برای انقلاب مشروطیت داشت

تربیت
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/تربیت_(روزنامه)
سلیم
تربیت: پرورش، نمی دانم چرا وختی که واژه زیبای آموزش و پرورش را داریم باید به اربی بگوییم تعلیم و تربیت عبادت است مگر نمی توانیم زیباترش کنیم و بگوییم آموزش و پرورش ستایش است، از نوشتن یک واژه سد در سد فارسی هیچی از کسی کم نمی شود، بکوشیم فارسی مان را پر بارتر کنیم.
واژه تربیت
معادل ابجد 1012
تعداد حروف 5
تلفظ tarbiyat
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: تربیة]
مختصات ( تَ یَ ) [ ع . تربیة ] ( مص م . )
آواشناسی tarbiyat
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی معین
هرچی باید سعی کنید و انجام بدهید: تربیت فرزندت به عهده بگیرید وبه دیگران نسپارید امّا بدون اتکا به ائمه ( علیهم السلام ) وتوکّل به الله الحفیظ؛ به هیچ نتیجه مطلوب نخواهی رسید.
"واللهُ خیر حافظاً وهو أرحم الراحمین"
فرهیزش
داشتن حُسن برخورد و معاشرت
بار آوردن،
بارآوری، بارآورش
هم خانواده ی ( تربیت )
میدونید بگید ؟
زیادت و رشد
پرورش دادن استعدادو به فعلیت درآوردن آن
تَربیَت
واژه ای اَرَبی اَز ریشه یِ سه تاییِ رَبَبَ دَر ریختارِ گویا تَفعیل اَست.
اَفروزانِش واژه هایِ پارسیِ بَرابَرنِهاد با تَربیَت :
پَروَرِش : کاربُردِ این واژه تا اَندازه ای نادُرُست اَست . پَروَرِش نام کارپایه یِ پَروَردَن اَست . دَر پارسی دو کارواژه بَرای دو نِگَریسته باش دارَد اَگَر کَسی خودَش را بِپَروَرَد نام واژه یِ آن پَروَرِش اَست وَلی اَگَر کَسی کَسِ دیگَری را بِپَروَرانَد نام واژه یِ آن پَروَرانِش اَست ، بایَد دید دَر کُجا وَ چه کُنونه وَ گونِگی آن را به کار می بَریم:
...
[مشاهده متن کامل]

پَروَردَن < پَروَرِش
پَروَراندَن < پَروَرانِش
ریشه شنِاسیِ پَروَر :
ستاکِ این واژه پَروَر اَست که اَز دو بَخش چِهرانده شُده وَ به رُخسارِ پَروار هَم گُفته می شَوَد :
پَروَر : پَر - وَر ؛ پَروار : پَر - وار
پیش وَندِ پَر دَر پارسی چَند چِهر دارَد :
پَر - دَر پَرداختَن، پَرا - دَر پَراکَندَن، پیرا - دَر پیرامون
مینه یِ این پیش وَند : گِرداگِرد ، دُور و بَر
سِتاکِ وَر یا وار به مینه یِ پوشیدَن وَ پوشِش اَست مانَندِ : شَلوار : شَل - وار ( شَل =پا ، وار =پوشِش )
پَروار : گوسفَندِ پَرواری = گوسفَندی که دَر جایی که دُور وُ بَرَش دیوار کِشیده شُده چاغ و چِله شُده اَست.
پَردیس ( فِردوس ) = جایی دَر آن جَهان به مانَندِ باغی که گِرداگِردِ آن دیوار کِشیده شُده اَست.
رویِ هَم رَفته پَروَر یا پَروار : گِرداگِردِ جایی یا چیزی یا کَسی را پوشاندَن یا به سُخَنواره ای بَستَن وَ با این کار اَز آن نِگه بانی کَردَن وَ سِپَس آن را بالاندَن وَ رویاندَن ، مانَند هَر جایی که بَرایِ اَنجامِ کارها نیاز به ساختمان دارَد و ساختمان هَم دیوار و کَپ وَ زیربام دارَد مانَندِ : دانِشگاه ، آموزِشگاه ، دَبِستان ، دَبیرِستان وَ . . .
به زَبانِ ساده : پَروَر یا پَروار = دُورِ جایی را پوشاندَن.
آن چه ما اِمروز اَز این واژه می فَهمیم مینه ها وَ فَهمیده های دُوُم وُ سِوُمِ آن اَند.
ریشه یابی واژه یِ فَرهیختَن :
واژه یِ فَرهیختَن یا فَرهیزیدَن وَ فَرهیزاندَن
ریشه یا سِتاک این کارواژه هیز اَست که چِهرِ کُهَن آن آز وَ آخ می باشَد که کارواژه هایی با رُخسارهای گونه گون دَر پارسیِ دَری به جا مانده اَست :
آختَن ، آزدَن ، آهیختَن ، آهیزیدن
به چِهرِ زا دَر :
زا به راه = اَز راه بیرون شُدَن
زادَن = زِه یا زِندی را زاییدَن : زِند اَز دَرون زِهدان به بیرون آوَرده می شَوَد.
آزاد = با زاده شُدَن بیرون آمَده
شَمشیرِ آخته = شمشیرِ اَز نیام بیرون یا بَرکِشیده شُده
آهَنجیدَن ، آهَنگ ، آهَنج
آهَنگِ سِپار = قَصدِ سَفَر ( اَز خانه بیرون آمَدَن )
آهَنگ = تَرانه ، قَصدِ و بَرکِشی آرِزویی یا آوازی اَز دَرون به بیرون
مینه یِ نُخُستینِ آن را بایَد دَر بُنِ آز یا اَز جویید ، اَز یا آز : به سوی بیرون وَ هَم ریشه با aus آلمانی وَ out اِنگِلیسی وَ ex لاتینی ست .
آزدَن: آز - د - اَن ( دِ نِشانه یِ زمانِ گُزَشته وَ اَن نِشانه یِ اَنجامِ کار اَست ) مینه : به سوی بیرون آوَردَن یا بُردَن یا کِشیدَن
آهیختَن : آ - هیخ - ت - اَن
آهیزیدَن : آ - هیز - اید - اَن
فَرهیختَن : فَر - هیخ - ت - اَن
فَرهیزیدَن : فَر - هیز - اید - اَن
پیش وَند آ - : کوتاه نِویسیِ آیَنده یا آی اَز آمَدَن به پارسی اِمروز اَنجام دادَن یا کَردَن یا اَز نَهان به آشکار آوَردَن
آهیختَن : اَز دَرون به سویِ بیرون بیای یا بیاوَر
فَرهیختَن : اَز دَرون به سویِ بیرون بِبالان وَ بِرویان وَ بِوالان
والاندَن ، رویاندَن وَ بالاندَن = رُشد دادَن
واژه یِ رُشد اَرَبیده یِ رُست اَز رُستَنِ پارسی اَست.
واژه یِ وَلَد اَرَبیده یِ والا دَر پارسی اَست که دَر مینه یِ دیگری دَر اَرَبی کاربَرد دارَد : زاییدَن
واژه نامَک:
اَفروزانِش = توضیح
سه تایی = ثُلاثی
ریختار = باب ، صیغه
بَرابَر نَهاد = مُعادِل
نِگَریسته = مَنظور
چِهریدَن = تَشکیل شُدَن؛ چِهراندَن = تَشکیل دادَن
کُنونه ، گونِگی = حالَت
رُخس ، رُخسار = صورَت ( سوروَش ، سورَش پارسیِ آن )
سُخَنواره = عِبارَت
کَپ = کَف ( کَپِ اُتاگ = کَفِ اُتاق، کَفه یِ تَرازو = کَپه یِ تَرازو وَ دَر زبان آمگانه : بِکَپ = دِراز بِکِش و بِخواب روی کَپ / کَفِ زَمین )
سَخ ، سَخف = آسِمانه ، زیربام ، سَقف
کوتاه نِویسی = اِختِصار
باش داشتَن ، بود وُ باش داشتَن = وُجود داشتَن

در پارسی : فرهیختن = تربیت کردن ، فرهیزش= تربیت ، فرهخت = تربیت شد ، فرهیخته = ادیب .
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: دایان ( اوستایی: دایَنگْهْ ) وینایا ( سنسکریت: وینَیَ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس