تراش

/tarAS/

    facet
    scrape
    shave
    shaving
    resection
    lop
    paring
    curettage

فارسی به انگلیسی

تراش دادن
chip, turn, to cut, to turn in the lathe

تراش داده نشده
uncut

تراش دار
cut, (dimond -) cut

تراش دار کردن جواهر
facet

تراش کردن
to prune, to trim, to grind

مترادف ها

scratch (اسم)
خراش، خدشه، چرک نویس، تراش

shaving (اسم)
اصلاح، تراشه، تراش، صورت تراشی، چیز تراشیده

shave (اسم)
تراش، ریش تراشی

excoriation (اسم)
پوست رفتگی، تراش

rasure (اسم)
زدودگی، تراش

exfoliation (اسم)
تراش

پیشنهاد کاربران

تراش واژه ای کاملا پارسی است برابر ترکی آن یونماخ است به طوری که در منطقه خلخال اگر بخوان بگن چوبی را بتراش میگویند بوآغاجی یون. متاسفانه بسیاری از واژگان پارسی میانه با ترکی سازی مواجه شده مثلا درماغ
...
[مشاهده متن کامل]
که همان درآوردن و دریدن هست ترکی سازی شده . در منطقه ما اگر بخواهیم بگوییم این گندم را درو کن میگوییم بوغدانی قیرپ یا بوغدانی یول. پس ترکی درو کردن قیرپیتماخ و یولماخ هست. البته در منطقه ما از واژه بیچماخ هم برای درو کردن استفاده میشود که این واژه هم ترکی شده چیدن هست. پس ما در منطقه آذربایجان دقیقا با دو نوع کلمه مواجه هستیم اول کلمات کاملا ترکی و دوم کلمات پهلوی که ترکی شده

تراش بن کنونی کارواژه ی تراشیدن، از کارواژه پهلوی " تاشیتن" به دست آمده است به چم ستردن مو و جز آن.
این واژه در سغدی به ریخت " تش ( بریدن ) بوده است. از این، واژه تیشه ( پهلوی: تیشک ) هم به دست می آید به جم ابزار تراشنده.
...
[مشاهده متن کامل]

این بن کارواژه به دیسه های گوناگون در سروده های شاعران و نویسندگان کهن فراوان به کار رفته است:
تراشید تابوتش از عود خام / بدو بر زده بند زرین ستام ( فردوسی )
بگیرند تراشه کدو، تراشه خیار و شکوفه بید و برگ خبازی همه را بکوبند. ( ذخیره خوارزمشاهی سده 5 )
تیر را تا نتراشی نشود راست همی / سرو را تا که نپیرائی والا نشو ( منوچهری )
همه در بند کار خویش باشند / همه در کار خون دل تراشند ( نظامی )
تراشه چین سخایش سپهر بی سر و پای / نواله خوار نوالش جهان بی بن و بار ( کمال اسماعیل )
هر تراشه کز سر اقلام او انداخت تیغ / سربهای تاجداران نسیبش یافتم ( خاقانی )
واژه تراش شاید با واژه های "erase" و "rase" به چم [پاک کردن، تراشیدن، خراشیدن و. . ] همریشه باشد.

تراش
sharpener
تراش همون خراش هست که دگردیسه شده
اوزا زبان ترکی از ریشه هندواروپایی نیست شما باید برید واژه های خودتونو بررسی کنید و حرف های غلط و نادرست خودت رو نزنید
الان هر حروفی که آش داشته باشه رو ترکی می گویید خب شما تندرو پانترک هستی که بدون تحقیق حرف هایی رو می زنید که استاد دانشگاه ها بخونن شما و کل ترک ها رو مسخره میکنن
به احتمال قوی از مصدر "تارماق" ترکی به معنای نابود کردن آمده. ( حتی عبارت تار و مار هم از این مصدر است. )
تراش ( با تلفظ درس "تاراش" ) هم اسم مصدری است از "تارماق".
در عمل هم تراش چیزی را که میخواهد بتراشد را نابود میکند. ( بخشی که جدا میشود نابود و داغون میشود. )
برای کودکان آمادگی باید از واژه تراش استفاده کنیم یا مدادتراش؟
واژگان:
《تراش و تراشیدن 》فارسی هستند.
ریشه ی واژه ی تراش ( تَرَک ) است.
وقتی چیزی را می تراشیم درواقع روی آن ( تَرَک ) می اندازیم.
در دومین حالت میتوانیم بگوییم تراش شکل دیگری از ( خراش ) است. تراش با خراش هم خانواده است و هردو از خاراندن یا تَرَک دادن هستند
...
[مشاهده متن کامل]

در سومین حالت میتوانیم بگوییم تراش از 《تاراندن》گرفته شده است.
واژه ی 《تَرَک》ریشه ی واژه ی ترکیدن هم هست.
🚫خود واژه ی ( تارماق ) از واژه ی فارسی 《تاراندن》گرفته شده است. 🚫
( البته واژه ی تارماق در ترکی بکار نمیرود )
همچنین هر واژه ی که به زبان ترکی راه می یابد پسوند ( آک ) به آن افزوده میشود که خود ریشه ی فارسی دارد.
واژه ی درو کردن از واژه ی《دریدن یا درنده》بدست میاید . این واژه بصورت ( دروماک ) به زبان ترکی راه یافته و با حذف 《و》به درمک تبدیل شده ، و در ترکی نمی شود واژه ی ( درو ) را ریشه یابی کرد.

ریشه ی واژه های #تراش #تراشیدن ✅
این واژه هم به اسم فارسی زده شده اما در ریشه یابی آن عاجزند
این واژه از بن تارماق یا درمک به معنی دریدن و درو کردن است
مصدر دریدن تراشیدن بخاطر وجود عدم اصالت و *ی* قبل پسوند مصدر , مصدر های جعلی هستند. 🛑
...
[مشاهده متن کامل]

#تارماق - tarmaq : پنجه ی حیوانات درنده
#تاراش - taraş : در زمان قدیم به معنای غارت کردن بوده و بعدها معنای تیغ زدن نیز بر آن اضافه شد
تراش ( به صورت تراش وارد زبان فارسی شده است , از مصدر تارماق ) ❇️
Ulusal s�zl�k T�rkcə - Farsca ( Eldar Fənni )
این واژه در ترکی به تراشیدن قلم یا مداد مورد استفاده واقع میشود و همچنین به معنی تیز کردن , حک کردن و تراش دادن مورد استفاده واقع میشود.

مداد تراش، قلم سَرْکُنْ /sarkon/؛در گویش شهرستان بهاباد یعنی مداد تراش ، قلم تراش ، تیز و سر کننده قلم.

Sharpener
تراش:pencil sharpener
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس