تراز

/tarAz/

    balance
    level
    adornment
    decoration
    even
    flush
    spirit level

فارسی به انگلیسی

تراز ابی
water level

تراز الکلی
spirit level

تراز اول
first-rate, superb

تراز خط
plateau

تراز دار
leveller, lnsrumentman

تراز نیروها
balance of power

تراز کردن
balance, even, level, to level

تراز کردن اتومبیل
align

مترادف ها

slight (اسم)
تراز، تحقیر، بی اعتنایی، شخص بی اهمیت

level (اسم)
میزان، سطح، تراز، سویه، یک دست، هم تراز، سطح برابر، هدف گیری، الت ترازگیری، ترازسازی

balance (اسم)
میزان، تعادل، توازن، ترازو، تراز، موازنه، تتمه حساب

surface (اسم)
بیرون، نما، سطح، تراز، رویه

flush (اسم)
تراز

surface plate (اسم)
تراز، تراز فلزی یا اهنی

پیشنهاد کاربران

تراز: شکل، الگو، طرح، طرح کنار پارچه.
شاهنامه:
چهل جامه دیبای پیکر به زر
طرازش همه گونه گونه گُهَر: طرح کنار آن جامه از گوهرهای گوناگون بود.
پارسی را پاس بداریم🙂
Tron
: تراز ، افزار تعامل ، سامان ، مایه
تراز = ترا ارز
ترا= بین
ارز = سنجش
تراز= تلفیق ترا و ارز = سنجش بینابینی
ر . ک ترازو
تصویر تراز را مشاهده کنید
تراز
ابزار آلات مختلف به انگلیسی:
toolbox = جعبه ابزار
bolt = پیچ 🔩
screw = پیچ
❗️نکته: هم screw و هم bolt به معنای پیچ هستند اما تفاوت آنها در این است که bolt به مهره و واشر برای سفت شدن نیاز دارد اما screw بدون مهره و واشر سفت می شود
...
[مشاهده متن کامل]

nut = مهره
nail = میخ
washer = واشر
screwdriver = پیچ گوشتی 🪛
Philips screwdriver = پیچ گوشتی چهارسو
flathead screwdriver / slotted screwdriver / flat blade screwdriver = پیچ گوشتی دو سو
bradawl = درفش
wrench ( American ) / spanner ( British ) = آچار
adjustable spanner ( British ) / monkey wrench ( American ) = آچار فرانسه
pipe wrench = آچار شلاقی
hammer = چکش 🔨
claw = میخ کشِ چکش
mallet = پتک
saw / handsaw = اره 🪚
chainsaw = اره برقی
circular saw = اره گرد، اره چرخی
hacksaw = اره آهن بُر
coping saw = اره مویی
two man saw = اره دو دست
ax / axe =تبر 🪓
wirecutter = سیم چین
pliers = انبردست
needle - nose pliers / long - nose pliers / snipe - nose pliers = دَم باریک
angle grinder = سنگ فرز
drill = درل
electric drill = دریل برقی
bit = مته
paint roller = غلطک رنگ زنی
utility knife = کاتر، تیغ موکت بری
file = سوهان
flashlight = چراغ قوه 🔦
plastering trowel = ماله گچ کاری، ماله کشته کشی
trowel = بیلچه
shovel = بیل
spade = بیل
❗️تفاوت بین spade و shovel را با یه سرچ ساده در گوگل می توانید مشاهده کنید
plane = رنده نجاری
spirit level = تراز، تراز سنج
vice ( British ) / vise ( American ) = گیره
❗️این گیره با گیره های معمولی که به طور روزمره از آنها استفاده می کنیم فرق دارد. عکس های آن را با سرچ در گوگل مشاهده کنید
tape measure = متر ( نواری )
rake = چنگک
wheelbarrow / barrow = فرغون

Flush
دیدگاه کاربر:
1 - شوربختانه در برخی جاها "تراز" را طراز" می نویسند، باید گفت مگر تردستی را طردستی، ترفند را طرفند، تراکنش را طراکنش، ترجمه را طرجمه می نویسیم که بخواهیم تراز را طراز بنویسیم؟
2 - همانطور که کاربر علی باقری نیز گفتند، تراز برابر میزان ارتفاع چیزی نسبت به سطح معینی است ( هر چند در برخی کاربردها ) . ( تَر ) نشانه یِ ناهمسانی است. برای نمونه هنگامیکه گفته می شود: تراز یا لایه یِ دوم بالایِ تراز یا لایه یِ یکم است. در اینجا بالا"تر" بودن نشانه یِ ناهمسانی است.
...
[مشاهده متن کامل]

این را گفتم تا به پی آمدِ زیر برسم:
برخی هنگامیکه واژه "تراز" را می شنوند، گویی به اینها واژه "همتراز" را گفته ای. این برداشتِ نادرستی از واژه تراز است.
برای نمونه کسی می گوید: فلان چیز با بهمان چیز تراز است؛ این گزاره ای نادرست است. بلکه وی باید بگوید:فلان چیز با بهمان چیز همتراز است.
از دیدِ من، واژه "ترازمند" که گویا فرهنگستان برای واژه "متعادل" برگزیده، نادرست است، چراکه "ترازمند" "میل و گرایش به ناهمسانی" را می رساند، و به جایِ آن واژه "همترازمند" باید بکار برده شود.
این دیدگاه من است، اگر دوستان در این باره آگاهی دارند و لغزشی را در پیامِ من دیده اند، سپاسگزار می شوم که مرا راهنمایی بفرمایند.

تراز = تر آزیدن
پسوند �تر� در زبان فارسی صفت �ترین� میباشد مانند خوب یا خوبتر، بد یا بدتر و. . .
که نشانه سنجش بین دو چیز میباشد
bubble level
تراز مورد استفاده در ساختمان هست.
برای جمع کلمه "تراز" لغت خاصی وجود داره یا باید از همان "ترازها" استفاده کرد؟
طراز/تراز: تراز معانی متعدد دارد. از جمله "میزان ارتفاع چیزی نسبت به سطح معینی" معادل niveau فرانسوی و level انگلیسی که گاهی آنها را در فارسی به سطح ترجمه می کنند ) مثلاً: "وقتی که وارد رودخانه شد آب به تراز زانوهایش رسید" و نیز به
...
[مشاهده متن کامل]

معنای آلتی که توسط آن بنایان افقی بودن سطحی را آزمایش می کنند، و نیز چند معنای منسوخ، مانند "نقش و نگار پارچه" و "زر دوزی پارچه" و زینت و آرایش و جز اینها. تراز واژه فارسی است و طراز معرب آن است و از این رو در همه ی این معانی بهتر است که تراز و همه ترکیباتش با حرف ت نوشته شود: ترازنامه، همترازی، تراز کردن، و جز اینها.
لفظ دیگری نیز هست که طراز ( در عربی به کسر اول ) نوشته می شود. به معنای طبقه، یا ردیف و لغت نویسان آن را از ماده ی طرز عربی می دانند، ولی محتمل است که آن هم از تراز فارسی گرفته شده باشد:"او شاعری طراز اول است".
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۱۰۴. )

وسیله ای است که برای سنجیدن شیب زمین به کار میرود
فَرآز/تَرآز
فرآختن/ترآختن
فرآخته/ترآخته
فرآازش/ترآزش
( تَر ) و ( فَر ) در زبان پارسی پیشوندِ کارواژه هستند.
واژه یِ ( ( تراز ) ) از کارواژه ای در زبان پارسی میانه به دیسه یِ ( ( ترازینیدن ) ) به معنای ( ( وزن کردن ) ) گرفته شده است که در پارسی کنونی به دیسه یِ ( ( ترازیدن ) ) درآمده است و واژگانی همچون ( ( ترازو ) ) از آن برآمده است.
...
[مشاهده متن کامل]

آنچه از فروکاهیِ این واژه برمی آید چنین است:
1 - تَر:پیشوندِ کارواژه در زبان پارسی. . . برای نمونه ( ( تَروینیدن ) ) از کارواژه های پارسی میانه به معنی ( تسخیر کردن، پیروز شدن، چیره شدن ) :تَر در این کارواژه ها همان کارایی را دارد که در تَرِ نشانه یِ سنجش و مقایسه می بینیم بمانند بَرتر، سنگین تَر، . . .
2 - آزیدن:گونه یِ دیگرِ کارواژه ( ( آختن ) ) می باشد با بُن کنونیِ ( آز ) که به معنای ( ( کشیدن، بیرون کشیدن، برکشیدن ) ) می باشد:نمونه های از این دست در پارسی به فراوانی یافت می شود که کارواژه به گونه یِ بُن کنونی آن سِتاک یابد: ( گوییدن/گفتن، آمیزیدن/آمیختن و. . . )
می توان کارواژه ( ( تَرآختن ) ) را نیز بکار برد.

هدایت کننده ی پنهان
و اینک کمی افزون تر و ویژه تر : این واژه کاربرد هایی چند داشته و در جایگاه و حرفه های چندگانه بکار گرفته میشود ، از علم اقتصاد گرفته تا مهندسی عمران ، مانند [ تراز حُبابی ، تراز دیجیتالی ، تراز لیزری ، تراز مغناطیسی ، تراز شاقولی ، تراز آبی و. . . ] که این دو گونه آخر در مصر باستان کاربرد ویژه ای داشتند ، از گونه ( آبی ) برای ( هم کف یابی ) پِی های اَهرام و از گونه ( شاقولی ) برای ( هم کف سازی ) دیوار های آنها بهره گرفته می شده ، به همین اندازه بسنده کرده و وارد ریزه تر های فنی نمی شوم ، خودِ بنده هم سال هاست در شاخه های فنی و هنری از چند نمونه دیگر هم بهره می گیرم ، سخن مرا بس. [ خجسته و خُرسند باشید )
...
[مشاهده متن کامل]


یکدست و هماهنگ
تراز آهنربایی
تراز آهنربایی پرکاربردترین ابزار لوله کشی به حساب می آید. نیروی مغناطیسی آن امکان قرار دادن تزار در هر وضعیتی را بدون ایجاد خطر و امنیت کامل میسر می سازد. یکی از ویژگی های این نوع تراز این است که نیازی به نگه داشتن آن نیست و دو دست لوله کش برای انجام سایر کارها آزاد است. خاصیت آهن ربایی بر روی لوله های مسی عمل نخواهد کرد اما می توانید تراز را بر روی پره های رادیاتور قرار دهید.
...
[مشاهده متن کامل]

طراز معنی واقعی است یعنی اورانیوم غنی شده تراز یعنی بمب اتم یعنی 5 1
وسیله بنایی - زینت، آرایش - در فارسی امروزه معادل طراز است!
طراز: برابری، مساوات، معادل - طبقه، ردیف، سطح، مرتبه
مثل: معادل و هم طراز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس