تر کردن


    moisten
    soak
    wet
    to wet
    to make wet

مترادف ها

imbrue (فعل)
جذب کردن، الودن، تر کردن، الوده کردن، اغشتن، اشباع کردن

bedew (فعل)
نم زدن، تر کردن، اب زدن، با شبنم تر کردن

dabble (فعل)
نم زدن، تر کردن، رنگ پاشیدن، سرسری کارکردن، در اب شلپ شلپ کردن، بطور تفریحی کاری را کردن

moisten (فعل)
خیساندن، تر کردن، مرطوب کردن، خیس کردن، مرطوب شدن، نمدار کردن، تر شدن

wet (فعل)
خیساندن، تر کردن، مرطوب کردن، خیس کردن، خیس خوردن، نمناک کردن

dab (فعل)
تر کردن، ضربه زدن، رنگ زدن، کهنه را نم زدن، اهسته زدن

پیشنهاد کاربران

پیشنهادِ واژه :
ما در زبانِ پارسیِ میانه واژگانِ " ترمینیدن ، ترمینیشنیه " را داشته ایم که اگر بخواهیم این واژگان را بسته به واژه یِ " منِش = من. ِش " در زبانِ پارسیِ نو ارزیابی کنیم، خواهیم داشت :
...
[مشاهده متن کامل]

1 - تَرمینیتَن = تَرمنیدن
2 - تَرمینیشنیه ( تَر. مین. یشن. یه ) = تَرمنشی ( تَر. من. ِش. ی )
برابر پارسیِ " تحقیر کردن " و به آلمانی " verachten " ، " تَرمنیدن" است. ( به پارسیِ میانه : ترمینیدن )
برابرپارسیِ " تکبر، نخوت، غرور، بی اعتنایی، بی احترامی، حقیر شماری" و به آلمانی " Hochmut ، Nichtachtung " ، واژه یِ " تَرمنشی " است.
( به پارسیِ میانه : تَرمینیشنیه )
ما در زبانِ پارسیِ میانه، واژه یِ " تَر کردن " را به چمِ " به تحقیر رفتار کردن" نیز داشته ایم؛ به آلمانی " veraechtlich behandeln ".
پَسگشت:
رویبرگ 310 از بخشِ سوم - پارسیِ میانه ( کارل زالمان )

تر کردن
خیساندن