تذکره

/tazkare/

    passport
    biography
    memento

مترادف ها

biography (اسم)
بیوگرافی، زندگینامه، تذکره، زیستنامه، سیرت، تاریخچه زندگی

passport (اسم)
تذکره، کلید، گذرنامه، وسیله دخول

پیشنهاد کاربران

شرح حالی از نویسندگان به همرا مثالی از شعر آنها
یادنامه
تذکره به پارسی دری:
۱ـ شناسنامه ملی برای شهروندان افغانستان
۲ـ تخت سیار بیماری ـ تختی که بیمار را مثلاً روی آن گذاشته و در امبولانس انتقال میدهند.
آگاهی: واژه تخت سیار بیماری را به انگلیسی stretcher گویند. برابر آنرا به فارسی "برانکار" گویند. ریشه این واژه یافت نشد؛ اما به گمان غالب، "برانکار" مرکب از دو واژه اروپایی می باشد که منظور از "کار" همان واژه care باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

care باشدږ

مایهٔ یادآوری
نت، بیوگرافی، زندگی نامه شعرا، تاریخ، جنگ، سفینه، کتاب، مجموعه، پاسپورت، گذرنامه، یاد، یادآوری، یادگار، یادداشت
تذکره کلمهای درقران مجید بیش از ده بار درقران به معنی پند واندرز امده.
نت
یادگار، یادکرد
گذرنامه، پاسپورت: گذرنامه، پاسپورت:امین تذکره ; در اصطلاح سیاسی دوره قاجاریان ، مامور صدور تذکره ( گذرنامه ) . ج ، امنای تذکره

بپرس