تدریج

/tadrij/

    graduation
    [rare.] graduation

فارسی به انگلیسی

تدریج گرایی
gradualism

مترادف ها

gradation (اسم)
درجه، درجه بندی، سلسله، ارتقاء، انتقال تدریجی، تدریج

quantization (اسم)
تدریج

پیشنهاد کاربران

تدریج. [ ت َ ] ( ع مص ) درنَوَردیدن. ( دهار ) . درنوردیدن نامه را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ) ( از المنجد ) . || پله قرار دادن بنا را. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ) . || بر کاری داشتن اندک اندک. ( تاج المصادر بیهقی ) . قریب گردانیدن کسی را بسوی چیزی بتدریج. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) . پایه پایه چیزی را بسوی چیزی بردن. ( آنندراج ) . درجه به درجه و پایه بپایه چیزی را بسوی چیزی بردن یعنی آهسته آهسته کار کردن. ( غیاث اللغات ) . || تنگ روزی و بی طاقت گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) .
...
[مشاهده متن کامل]

- بتدریج ؛ کم کم. خردخرد. اندک اندک. بمرور. متدرجاً : تا هر کس که خرد دارد. . . و پادشاهی وی را برکشد حیلت سازد تا بتکلیف و تدریج و ترتیب جاه خویش را زیاده کند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 33 ) . و بگوی صلاح تو آنست که یکچندپیش ما نباشی و بغربت مقام کنی که چنین خطایی رفت تا بتدریج و ترتیب این نام زشت از تو بیفتد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 235 ) .
منبع. لغت نامه دهخدا

تدریج= آهستگی،
به تدریج، تدریجی= آهسته، کم کم،
تدریجاً، به طور تدریجی= آهسته وار
تَدریج: کم - کم، اندک - اندک، خرده - خرده، رفته - رفته، گام - به - گام، پله - به - پله، پایه - به - پایه، آهسته - آهسته
تدریج:
کم کم - آرام آرام - گشته گشته - به مرور
قدم به قدم ، درجه به درجه پیشرفتن
به زبان بلوچی شهرستان گلشن جالق تدریج به معنی ، به مرور زمان
درجه به درجه پیشرفتن
کم کم