تداوم. [ ت َ وُ ] ( ع مص ) انبوهی کردن کار بر کسی. ( تاج المصادر بیهقی ) . تدائم. رجوع به تدائم شود. تداوم. [ ت َ وُ ] ( ع مص ) گرد برگشتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . || تداوم مرغ در هوا؛ تحلیق آن. ( ذیل اقرب الموارد از الاساس ) . منبع. لغت نامه دهخداتداوم: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:آستنیا āstanyā ( سغدی )دنباله دار. همیشگی. استمرارپایایی، ماندگاریدنباله داریContinuity of activity : تداوم فعالیتهمیشگیپیشرفتاز یادها نرفتندوام مقاومتمشمولهمبستگیاستمرارمشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)+ عکس و لینک