تداعی

/tadA~i/

    calling or challenging each other
    [rare.] calling (or challenging) each other
    association

فارسی به انگلیسی

تداعی ازاد
free association

تداعی معانی
association of ideas

پیشنهاد کاربران

breathe
George Curzon, the future Viceroy of India, defined the stakes clearly: "Turkestan, Afghanistan, Transcaspia, Persia—to many these names breathe only a sense of utter remoteness.
همون دعوت مدعوین است
هم نشینی، هم آیی، همراهی، باهم آمدن، باهم آمدگی، هم پیوندی، هم پیوستگی، هم یادی، هم یادآوری، یادآوری، هم فراخوانی، بازپیوست، باهم خوانی
🇮🇷 واژه ی برنهاده: یادخوانی 🇮🇷
باسمه تعالی
سلام
تداعی:دعوت کردن ( یکدیگر راخواندن )
ضد آن:تدافع است.
عادت
بازانگاری ( باز/بُن کنونی کارواژه انگاشتن/پسوند ی )
از چیزی به فکر چیز دیگر افتادن
تداعی : به خاطر آوردن
نو شدن تازه شدن خاطره در ذهن
هم فراخوانی/ هم فراخوانش
تداعی. دنبال کردن. همراه شدن. مثال شبت امتداد کهکشان تداعی باد
طلوع کننده. خلاق کننده.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس