تدارک

/tadArok/

    preparation
    procurement
    provision

فارسی به انگلیسی

تدارک دیدن
prepare, provide

تدارک دیدن اکتشاف علمی
mount

تدارک دیدن عملیات نظامی
mount

تدارک کردن
procure, supply

تدارک کردنی
procurable

مترادف ها

provision (اسم)
ماده، شرط، بند، قید، اغذیه، علوفه، توشه، تهیه، قوانین، تدارک، شرط کردن

preparation (اسم)
تعبیه، تمهید، امایش، امادگی، تهیه، تدارک، اماده سازی، تهیه مقدمات، پستایش، امادش، اقدام مقدماتی

purveyance (اسم)
اذوقه، تهیه، تدارک، تهیه خواربار، اذوقه رسانی

پیشنهاد کاربران

تهیه
شایدازریشه�دارا�به معنی داشتن باشد. دراین صورت تدارک رامی توان به معنی �دارامندکردن�درنظرگرفت.
آمودن
واژه ی �آمودن�ا که با �آماده کردن� و �آمایش� همریشه است را می توان بجای �فراهم کردن�، �تدارک دیدن�، �آماده کردن� و کارواژه های دیگری چون آن ها که آمیخته هایی از کارواژه ی اصلی و کارواژه ی کمکی هستند، بکار برد؛ هم زیباست و هم کاربرد آن ساده است.
...
[مشاهده متن کامل]

ب. الف. بزرگمهر ۲۴ شهریور ماه ۱۳۹۳
https://www. behzadbozorgmehr. com/2014/09/blog - post_27. html

تدارکات= آماده گاه

بپرس