تخمه

/toxme/

    descent
    extraction
    stock
    indigestion

پیشنهاد کاربران

پر خوری بسیار که انسان را به رو دل کردن و سکسکه وا میدارد.
این یک معنای قدیمی و کم کاربرد است که در نسخ کهن پر کاربرد بوده است.
توخوماق یک واژه تُرکی است که هم به معنیه تخم هست و هم به معنی دوختن سندی بر ضعیف بودن زبان تُرکی و وقتی ریشه یابی میشود متوجه میشویم توخوماق از دوختن پارسی گرفته شده و جوری جعل و دزدیده شده است که به شکل تخم هم مورد استفاده قرار بگیره سند و مدرکی بر دزدیدن واژگان آریایی پارسی.
تخمه میشه seed
تخمه: [ اصطلاح در تداول عامه ]به دانه های هندوانه ، خربزه ، مخصوصا آفتاب گردان گفته می شود . که به شکل آجیل باشد . تخمه شکستن یعنی شکستن و خوردن دانه آفتابگردان .
( ( چند تا تخمه برداشت "خب تجارت می کنند نه؟یا شغل آزاد دارند یا ___"طوری تخمه شکست که
...
[مشاهده متن کامل]

ماتیکش پاک نشود . هر چند که ماتیک نزده بود . ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 137. ) )

تخمه
Treadmill be food
در گویش شهرستان بهاباد به تخمه به معنای دانه های آجیلی، تُخمو می گویند مثل، تخمو هندونه ( هندوانه ) ، تخمو خیار ( در گویش شهرستان بهاباد به خربزه، خیار و به خیار، خیار سبز می گویند ) ، تخمو گُلو ( در گویش
...
[مشاهده متن کامل]
این شهرستان به تخمه آفتابگردان، تخمو گلو گفته می شود ) ، تخمو کُدو ( بهابادی ها به کَدو، کُدو می گویند )

تخمه ( texma ) در فرهنگ بجنوردی کهن به معنای شخصی است که انقدر بخورد و بخورد تا جایی برای نفس کشیدن نداشته باشد که اگر کمی خم شود از دهانش برآید
معمولا به طنز چنین شخصی با چنین ولع در خوردن نیازمند کمک است
تا دهانش را باز کنند و لگد کوب نمایند خوراک خورده را تا باز هم بتواند بخورد
تُخمه tuxmə یا تَخماق taxmanq: [اصطلاح صنایع دستی] چکشی از جنس چوب کیش، ویژه ی صاف کردن حلب ها بر روی صندوق
ریشه، نسل، دودمان، تبار، نژاد، تَنُخمَن در زبان اوستایی در زبان پارسی باستانی : تَئوما و در زبان سنسکریت: توکمَنَ
حالت معده که موجب سکسکه و آروق میشود

بپرس