to charge with a fault, to condemn, to proscribe
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
ترک، تبعید، محرومیت، محکومیت، تخطئه
پیشنهاد کاربران
ایراد گرفتن، زیر سؤال بردن، اشکال درآوردن
تخطئه:
هرگاه شخصی در مقام بیان در خصوص امر یا اموری نظری شخصی ابراز داشته یا فعل یا ترک فعلی انجام دهد که مظهر تجلی آن عقیده و
نظر باشد وآنگاه شخص یا اشخاصی بر وی خرده گرفته نظر و عقیده ی او را خطا شمارند و فعل یا ترک فعلش را نادرست بدانند به گونه ای که به زعم آنان نظر یا فعل مرتکب به خطا و اشتباه رفته باشد، حدوث حالت
... [مشاهده متن کامل]
مذکور را تخطئه گویند. به دیگر سخن آنان وی را تخطئه کرده اند.
هرگاه شخصی در مقام بیان در خصوص امر یا اموری نظری شخصی ابراز داشته یا فعل یا ترک فعلی انجام دهد که مظهر تجلی آن عقیده و
نظر باشد وآنگاه شخص یا اشخاصی بر وی خرده گرفته نظر و عقیده ی او را خطا شمارند و فعل یا ترک فعلش را نادرست بدانند به گونه ای که به زعم آنان نظر یا فعل مرتکب به خطا و اشتباه رفته باشد، حدوث حالت
... [مشاهده متن کامل]
مذکور را تخطئه گویند. به دیگر سخن آنان وی را تخطئه کرده اند.