تخت

/taxt/

    throne
    elevated seat
    couch
    sole
    flat
    even
    level
    bed
    [n.] throne
    elevated seal
    [shoe] sole
    plane
    horizontal
    table
    tabular

فارسی به انگلیسی

تخت بچه
crib

تخت پادشاهی
throne

تخت پوش
bedcover

تخت تاشو
stretcher

تخت تاشو درکشتی و ترن
berth

تخت جمشید
persepolis

تخت خواب درکشتی و ترن
berth

تخت دار کردن
berth

تخت روان
cable car, chairlift, litter, stretcher, palanquin

تخت روان یکنفره
sedan chair

تخت سفری
cot

تخت سفری درکشتی و ترن
berth

تخت شدن
flatten

تخت شدن روی زمین
lie

تخت عمل
operating table

تخت نشین
sitting, sovereign

تخت کردن
even, flatten, plane, terrace

تخت کفش
sole, tread

مترادف ها

sole (اسم)
زیر، شالوده، تخت، کف پا، تخت کفش، قسمت ته هر چیز

couch (اسم)
نیمکت، مسند، تخت

throne (اسم)
تخت، عرش، سریر، اورنگ

flat (صفت)
خنک، بی مزه، پهن، صاف، تخت، هموار، مسطح، یک دست، قسمت پهن، بدون پاشنه، بی تنوع

پیشنهاد کاربران

دستگاهی برای خوانش متن های کهن که ناخونا یا کم خوانا باشند برپایهء رنگ شناسی و کوهه یا موج شناسی برای خوانش آن نوشته ها و نسخه ها درست شود. تا برآن روند جنبش وحرکت قلم وسبک حرکت آن واژه را به دست دهد.
زمین تخت عقیده باطله ودر قرآن معجزه به این معنی ذکر نشد.
به واژه دحو وبسط رجوع کنید.
واژه تخت
معادل ابجد 1400
تعداد حروف 3
تلفظ taxt
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: taxt]
مختصات ( تَ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی taxt
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع واژگان مترادف و متضاد
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی معین
تخت به معنی مساوی و موازی است همان سمبل = است .
تخت به معنی تو خت ، تو خط ، دوخط
دو خط حریم یک راه صاف. مثل ریل.
دویدن روی سطح بین دو خط ( تخت ) تاختن میشود و تاختن همان تا زدن خط است تا زدن جاده همان طی الارض یعنی تا زدن زمین، طی الارض سریعتر از تاختن است.

بپرس