تحکم امیزauthoritative, highhanded, imperious, peremptory, imperative, imperial, domineering, haughtyتحکم کردنdictate, domineer, demand, snap, boss
زورچپاندن، زورچپانی ( بگمانم در بسیاری باره ها رساتر از آمیخته واژه ی �زورگویی� یاد شده در بالا باشد؛ زیرا �تحکم� در بسیاری باره ها زورگویی پوشیده در سخنِ زورگوست. )+ عکس و لینک