تحویل

/tahvil/

    consignment
    delivery
    surrender
    reduction

فارسی به انگلیسی

تحویل به بیمارستان
commitment

تحویل به زندان
commitment

تحویل پاسبان دادن
to give in charge

تحویل خانه
cash - office

تحویل دادن
commit, consign, deliver, surrender, to deliver, to hand over

تحویل دادن پیام
pack

تحویل دادن ضربه
pack

تحویل دادن مرتبا
ply

تحویل دادن ورقه احضار به دادگاه
serve

تحویل سال
transition to the new year

تحویل ناپذیر
irreducible

تحویل کالا در ترن
free on board

تحویل کالا روی کشتی
free on board

مترادف ها

transfer (اسم)
واگذاری، انتقال، سند انتقال، تحویل، نقل

livery (اسم)
جیره، جامه، تسلیم، تحویل، رد و بدل، علیق اسب، لباس مستخدم

transference (اسم)
حواله، تحویل، نقل

prehension (اسم)
گرفتن، قبض، تسلیم، اخذ، تحویل

delivery (اسم)
رهایی، تسلیم، تفویض، تحویل

rendition (اسم)
تفسیر، تسلیم، تحویل، ترجمه، بازگردانی

solstice (اسم)
تحول، تحویل، انقلاب، نقطه انقلاب

پیشنهاد کاربران

( زنجیره ی تامین ) دریافت کالا در انبار Receive
( تجارت الکترونیک ) ( فروش اینترنتی ) delivery منظور تحویل کالا به مصرف کننده نهایی است
( صنعت پخش ) distribution منظور تحویل کالا به مشتری ( مغازه یا عرضه کننده ) است کسی که می خرد تا به مصرف کننده نهایی بفروشد.
تحویل گرفتن کسی یعنی اهمیت دادن به او
واژه تحویل این شکلیش عربی ولی این شکلیش تهویل پارسی است در نتیجه این واژه یعنی تهویل این طور صد درصد پارسی است.
🇮🇷 واژه ی برنهاده: واسپرد 🇮🇷
معنی تحویل بدهید را اگر واساریدمعنی کنیم پس معنی فارسی ( تحویل دادن چیزی به کسی ) چی میشه
برده رسانی
تَحویل
واژه ای اَرَبی با ریشه یِ سه تاییِ " حَوَلَ " دَر ریختارِ تَفعیل که کارواژه یِ واداری یا گُذَرا بَرابَر با واگُذاراندَن اَست. کارواژه یِ نا گُذَرایِ آن واگُذاشتَن یا واگُذاریدَن که بَرابَر با " تَحَوُّل "می باشَد.
...
[مشاهده متن کامل]

گُذاشتَن یا گُذارین بایَد گُداشتَن یا گُداریدَن بوده باشَد. هَرچَند دَر پارسیِ میانه واتِ " ذال " بود داشته وَلی دَر پارسیِ نو دیگَر این وات به لَب نِمی آیَد. کالبُدشِکافیِ :
گُداشتَن : گُ - داش - ت - اَن
گُداریدَن: گُ - دار - اید - اَن
گُ : پیشوَندی که دَر پارسیِ میانه " وی" لَبیده می شُده که دَر ویراستَن دوباره زِنده گَشته اَست وَ دَر پارسیِ نو " گُ " واگویی می شَوَد که دَر واژه هایِ کُهَن به جای مانده اَست ، مِسلِ : گُریختَن ، گُواشتَن ، گُداختَن ، گُماشتَن ، گُسَستَن ، گُسیختَن ، گُشودَن ، . . . به مینه یِ " جُدا ، پاره ، گُسَسته " اَست.
داش ، دار : سِتاکِ داشتَن وَ داریدَن
وات هایِ " ت ، اید " نِشانِ زَمانِ گُزَشته ( گُذَشته )
اَن : نِشانِ کَردَن ، اَنجام دادَن
گُداشَتَن : اینکه چیزی یا کَسی را که داریم اَز خود جُدا ، دور بُکُنیم.
" حول " دَر زَبانِ اَرَبی گویا وامواژه اَست زیرا با - holo دَر لاتینی هَمسان اَست ، مانَندِ : hologram
حول مینه یِ دُور وُ بَر ، پیرامون ، گِرداگِرد می دَهَد.
ما بایَد بیشتَر اَز تَوانایی هایِ زَبانِ پارسی بَرایِ یِک زَبانِ سامانمَند وُ ژَرف وُ ریز بینانه ( دَقیق ) بَهره بِبَریم تا آن بَرایِ زَبانِ دانِش ها وُ دینِش هایِ نُوین بیاماییم ( آماده کُنیم ) .
دیگَر پیشوَندهایِ پارسی با کارواژه یِ داشتَن :
آداشتَن ، اَفداشتَن ، اَنداشتَن ، پِیداشتَن ، پیراداشتَن ، دَرداشتَن ، بَرداشتَن ، واداشتَن ، ویداشتَن ، هَمداشتَن ، گُداشتَن ، اَبَرداشتَن ، آزداشتَن ( زِداشتَن ، زُداشتَن ، سِداشتَن ، شِداشتَن ) ، فَرداشتَن ، فَراداشتَن ، فُروداشتَن ، زاداشتَن ، بازداشتَن. . . وَ بِسیاری دیگَر .
واژه هایِ اَرَبیِ بَرساخته اَز ستاکِ حَوَلَ :
تَحویل ، تَحَوُّل ، مُحَوَّل ، مُحَوَّله ، مُتِحَوِّل. . .

این برابر های پارسی واژه ی تحویل همه شون معنای تحویل دادن میدهد، چون ما تحویل گرفتن هم داریم، بنابراین واژه های پارسی برابر آن گرفتن، بدست گرفتن، در دست گرفتن هم میتواند جایگزین شوند!

بپرس