تحول

/tahavvol/

    course
    evolution
    reformation
    revolution
    transition
    change
    transformation
    takeover
    delivery

فارسی به انگلیسی

تحول واکه ها
ablaut

تحول یافتن
evolve

مترادف ها

change (اسم)
تغییر، دگرگونی، بدل، پول خرد، عوض، تحول، مبادله، تصرف

mutation (اسم)
تغییر، دگرگونی، جهش، تحول، شورش، تغییر ناگهانی، انقلاب

evolution (اسم)
تحول، سیر تکاملی، تکامل، فرگشت، تکامل تدریجی، چرخش، تغییر شکل، فرضیه سیرتکامل، حرکت دورانی

transition (اسم)
تحول، انتقال، عبور، برزخ، گذار، مرحله تغییر، تغییر از یک حالت بحالت دیگر

upheaval (اسم)
تحول، برخاستگی، بالا آمدن، انقلاب، تغییر فاحش

vicissitude (اسم)
تغییر، دگرگونی، تحول، فراز و نشیب زندگی

solstice (اسم)
تحول، تحویل، انقلاب، نقطه انقلاب

transmogrification (اسم)
تحول، تغییر شکل، تناسخ، دگرگون سازی

پیشنهاد کاربران

عوض شدن
سه اصطلاح " تطور، تحول و برآیش " را بهتر است در کنار هم معنا شود
• تطور Evolution به پیشرفت و توسعه در طول زمان اشاره دارد. به تغییرات نرم و در طولانی مدت اشاره داشته باشد
این اصطلاح به طور گسترده ای در زیست شناسی برای توصیف فرآیند تدریجی که منجر به تنوع و پیچیدگی در موجودات زنده می شود، استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

در زمینه های دیگر، به پیشرفت و توسعه یک سیستم یا مفهوم در طول زمان اشاره دارد
• تحول Transformation به تغییرات اساسی و کیفیتی اشاره دارد. به تغییرات اساسی و ناگهانی اشاره داشته باشد
این اصطلاح تغییرات اساسی و کیفیتی را که ماهیت چیزی را که در حال تحول است، تغییر می دهد، توصیف می کند. این تغییرات معمولاً ناگهان و در یک دوره زمان کوتاه تر اتفاق می افتند.
• برایش Ascent به رشد و بالا رفتن در یک مسیر خاص اشاره دارد. به رشد و بهبود نتایج اشاره داشته باشد.
این اصطلاح به رشد و حرکت به سمت بالا در یک مسیر خاص اشاره دارد. در مفهوم اقتصادی، به بهبودی نتایج و رشد مثبت اشاره می کند.

تحول: تغییر از حالی به حال دیگر ، تغییر از محلی به محل دیگر، تغییر تدریجی اوضاع و احوال را نیز تحولات می گویند
تغییر
عامیانه
از این رو به آن رو
Evolution
Change
Transition
Transformation
تحول=دگرگونی، تغییر
دگرسانی
جاوَر = حال
تَرجاوَریدن = متحول شدن، از یک حال به حال دیگر شدن
تَرجاوَرِش = تحول ( به همان معنای دگرگونی حال )
{تَرجاوَریدن: پیشوند �تَر� ( دیسه دیگری از �ترا� است که به معنای از این به آن، از این سو به آن سو و . . . را می رساند. مانند ترابری ) بعلاوهٔ �جاوَر� ( به معنای حال ) بعلاوهٔ پسوند فعلساز �ایدن�}
...
[مشاهده متن کامل]

بن مایه: لغت نامه دهخدا

دگرگونی، چرخش، گذار ( بسته به جُستار، گزاره و باره ی هر یک ) و نیز �بالا پایین شدن� ( با اندک چشم پوشی درخور بزبان کوچه و بازار )
واژه ی �دگردیسی� یاد شده در بالا را می توان با چشم پوشی درخور بجای �تحول� بکار برد؛ زیرا آرش و مانش آن چیزی فراتر از دگرگونی های چندی ( کمی ) است و به دگرگونی چونی ( کیفی ) اشاره دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

تحول:گردانش
برگرفته از کنش ( فعل ) �گردانیدن� که صورت دیگری از �گردیدن� است.
متحول شدن:گردانیده

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس