تحمل

/tahammol/

    bearing
    endurance
    patience
    stamina
    sufferance
    sustenance
    tolerance
    toleration
    supporting
    forbearance

فارسی به انگلیسی

تحمل پذیر
tolerable, endurable, bearable, light, livable, liveable, resistible, supportable, sustainable

تحمل پذیرسازی
relief

تحمل رنج
suffering

تحمل ناپذیر
insufferable, insupportable, intolerable

تحمل نکردن
have

تحمل کردن
abide, bear, brook, carry, countenance, endure, experience, lead, lump, receive, stand, stomach, suffer, sustain, swallow, take, tolerate, weather, withstand

تحمل کردن تکان
absorb

مترادف ها

forbearance (اسم)
خودداری، مدارا، طاقت، تحمل، شکیبایی، امساک

toleration (اسم)
مدارا، بردباری، ازادمنشی، ازادی، تحمل، ازادگی

tolerance (اسم)
بردباری، اغماض، تحمل، تاب، سعه نظر، قدرت تحمل نسبت به دارو یا زهر

endurance (اسم)
پایداری، تحمل، سر سختی

longanimity (اسم)
بردباری، طاقت، تحمل

پیشنهاد کاربران

تحمل: به دوش کشیدن باری یا پذیرش خواسته ای یا تعهدی ( مالی، اخلاقی، قانونی و. . . ) به دلخواه یا به اجبار و یا قرار گرفتن زیر رفتار شکنجه آور کسی و یا قرار گرفتن در یک آزمون و پذیرفتن فشار فیزیکی یا روانی یا هم فیزیکی و هم روانی آن بدون احساس شکست یا اعتراض برای پشتیبانی یا برون رفت از گرفتاری.
...
[مشاهده متن کامل]

همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
1ـ پایاب. فردوسی: مرا نیست پایاب در جنگ اوی*** نیارم به بد کردن آهنگ اوی .
2ـ گوما gumā ( مانوی: gumāy )
3 ـ ابشای abshāy ( سغدی ) .

گُماییدن = تحمل کردن، متحمل شدن
گُمایش = تحمل
بن خان: dictionary of Manichean middle Persian and Parthian, by Desmond Durkin - Meisterernst
تحملتحمل
‏بوردن/بوریدن = تحمل کردن، متحمل شدن، to bear
بورش = تحمل
بوراندن = تحمیل کردن
بورانش = تحمیل
بورانده = تحمیل شده
{بوردن/بوریدن را از روی burdan پارسیگ ساخته ام. burdan که در پارسی نو �بُردن� شده، در پارسیگ هم به چم حمل کردن است هم به چم تحمل کردن}
...
[مشاهده متن کامل]

بن مایه: فرهنگ کوچک پهلوی، مکنزی
‎#پارسی دوست
‎#پیشنهاد_شخصی

تحمل
هم خانواده رو می خام
تَحَمُّل
واژه ای اَرَبی اَز ریشه یِ " حَمَلَ " دَر ریختارِ " تَفَعُّل " که اَز نِگَرِ دَستورِ زَبانی کارواژه یِ ناگُزَرا به شُمار می آیَد.
بِهتَرین بَرابَر نَهاد " باریدَن وَ بُردَن " اَست ، هَرچَند که اِمروزه باریدَن به مینه یِ باران وَ بَرف باریدَن به کار می رَوَد. ریشه یِ حَمل هَمتَرازِ با " بار وَ بُرد یا بَر " اَست.
...
[مشاهده متن کامل]

دَر کاربُردِ تَحَمُّل کَردَن ، این ها را می تَوان جای گُزین کَرد : بَرتافتَن ، بَرتابیدَن ، تاب آوُردَن ، تاب آوَری کَردَن ، بُردباری کَردَن ، باربُرد کَردَن

تاوش
یارا
سازگاری . تاب آوردن .
صبر کن - کمکن

صبوری - صبر - طاقت - مقاومت - پایداری کردن
معنی کلمه تحمل :
تاب /طاقت/توان/صبر/
امید
برد باری
صبوری
تحمل ( Tolerance ) [اصطلاح اعتیاد]شرایطی که در آن معتاد مصرف مواد را افزایش می دهد تا به همان تاثیر دست یابد.
تحمل ( TOLERANCE ) [اصطلاح اعتیاد]تحمل عبارت است از: نیاز به مقدار بیشتر مواد برای مسمومیت یا اثر مورد نظر یا کاهش قابل ملاحظه تأثیر با ادامه مصرف مقدار معینی از مواد.
تحمل: ( tolerance ) ) [امراض نباتی]نوعی عکس العمل درمقابل عامل مرض که درآن نبات مصاب می شود ولی خسارت چندانی نمی بیند یا نشانه های شدیدی درآن به وجود نمی آید. که درواقع تحمل نوعی پذیرندگی است.
طاقت ، تاب، توان
صبر
پایداری کردن
مقاومت کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس