تحلیل

/tahlil/

    analysis
    absorption
    dissoiving
    decomposition
    corrosion
    resolution
    wasting
    loss

فارسی به انگلیسی

تحلیل انرژی
entropy

تحلیل بردن
assimilate, corrode, deplete, eat, expend, impoverish, waste, suck

تحلیل بردن تدریجی
whittle

تحلیل برنده
wearing

تحلیل پذیر
analyzable

تحلیل تبادلی
transactional analysis

تحلیل داده ها
data analysis

تحلیل رفتن
atrophy, drain, droop, eat, fail, melt, pine, spend, trickle, waste, peter, to be digested

تحلیل رفتن بافت و اندام
atrophy

تحلیل رفتن بدن
consumption

تحلیل رفتنی
exhaustible

تحلیل گر
analyst

تحلیل موضعی
topology

تحلیل و فساد عضلانی
muscular dystrophy

مترادف ها

resolution (اسم)
ثبات قدم، تحلیل، دقت، تجزیه، نیت، قصد، تصویب، نتیجه، تصمیم، عزم، عزیمت، حل، رفع، تفکیک پذیری، عزم راسخ

erosion (اسم)
فرسایش، سایش، ساییدگی، تحلیل، فساد تدریجی

absorbency (اسم)
جذب، قدرت جذب، خاصیت درکشی یا دراشامی، تحلیل، قابلیت جذب، فرو بری

analysis (اسم)
تحلیل، تجزیه، آزمایش، انالیز، کاوش، جداگری، فرگشایی، استقراء، شی تجزیه شده، مشتق و تابع اولیه

lysis (اسم)
تحلیل، فروکش، سقوط و زوال تدریجی مرض، زوال و فساد سلول و غیره

corrosion (اسم)
تحلیل، خوردگی، زنگ، زنگ زدگی، فساد تدریجی

پیشنهاد کاربران

ارزیابی
شهرآورد ( حل ) کج کردن آهن به دست پهلوانان که رفته رفته به حلّ و تحلیل روند یافت. پرسش را حل کن ویا مسئله را حل کن روند آن است.
واگَرِی، واکاوی:تحلیل.
جذب آن ماده یا مواد با شرایط مناسب موجود جذب کننده مثال جذب غذا پس از تغیرات ظاهری و شیمیایی در روده یا ( Assimilation )
دهقانی پیشه
تجزیه و تحلیل: واکاوی و بررسی
آب رفتن، آب شدن
از دید من، این دو آمیخته واژه ی پرکاربرد در زبان توده های مردم، جایگزین های سزاوارتری برای �تحلیل� و �تحلیل رفتن� هستند. برابرهای یاد شده ی �کاهش یافتن� و �ازدست رفتن� در بالا با آنکه نادرست نیستند، از دربرگیرندگی بسنده برخوردار نیستند.
🇮🇷 واژه ی برنهاده: واکافت 🇮🇷
یا واکاوی
واکاوی / بررسی / کاوش و . . . . واژه های خوبی هستند اما در همه گزاره ها کاربرد خوبی ندارد
اگر واکاوی را تحلیل بدانیم پس حل چه می تواند باشد؟ وایش؟ تحلیلگران = وایشگران؟ بد هم نیست
اگر بررسی را تحلیل بدانیم پس حل چه میتواند باشد؟بررفته یا توبر؟ ( بهتر از در جاهای دیگر از این واژه ها بهره برده شود نه اینجا / تحلیلگران = وارسیگران یا واگران؟ کلا سخت پسنده این واژه ها
...
[مشاهده متن کامل]

درخصصوص کاوش گپ نمیزنم چون کاوشگر را به تحلیل گران نمیگویند و بن کاویدن یعنی تلاش کردن
نگر من برای تحلیل واژه واسنجی یا واکاوی / برای تحلیل گر سنجور و برای حل سنجه یا وایش می باشد

کردی کلهری:
تحلیل: شیکرد
تحلیلگر: شیکار
کاوش ، کند و کاو ، زیر و رو ، بررسی
تحلیل یعنی بررسی گزاره ها و اجزای به ظاهر بی ربط و از هم گسیخته یک کل مجهول و کشف رابطه و مفهوم از پس این دنیای تاریک و حتی منحرف کننده
گاهی معنی آب رفتن می دهد. تحلیل استخوان
سنجواره
از کذب صدق گزاره ساختن . پروپاگاندا که میتواند سیاه هم باشد
واکاوی
بررسی
ارزیابی
ارزیابی_بررسی_برآورد
تحلیل=واکاوی
تحلیلی=واکاویک
گزاره های تحلیلی ( در سنجش خرد ناب کانت ) = گزاره های واکاویک
تحلیل: تجربه و بررسی
تهلیل:لا اله الا الله گفتن
تحلیل : [اصطلاح علم جَفر] به قسمت نمودن عدد صغیر حروف به دو قسم صحیح را تحلیل می گویند مثلا حرف د عددش 4 است که به 1و 3 یا 2و2 تحلیل می شود.
معادل واژه ی " تحلیل " در زبانِ انگلیسی " Anayisis " است. تحلیل معناهای متفاوتی دارد. ایمانوئل کانت در کتاب نقد عقل عملی، سخن از قضایای تحلیلی و قضایای ترکیبی می زند. مقصود او از قضایای تحلیلی، قضایایی هستند که از دیگر قضیه ها استنتاج نشده اند، بر خلاف قضایای ترکیبی
...
[مشاهده متن کامل]

در فرهنگنامه ی فلسفی ماریو بونگه ( ترجمه ی علیرضا امیرقاسمی، نشر اختران، چاپ نخست، صفحات 78 و 79 ) ، واژه ی تحلیل چنین تعریف شده است:
" شکستن کل به مولفه ها و روابط متقابل آن مولفه ها. نقیض ، سنتز ( Synthesis ) . تحلیل می تواند مفهومی، تجربی یا هر دو باشد. تحلیل مفهومی اجزا را از هم تمییز می دهد بدون آنکه آنها را تفکیک کند، در حالی که تحلیل تجربی مشتمل است بر جدا کردن مولفه های کل عینی. ] مثلاً :[ منشور، نور سفید را به امواجی با بسامد های متفاوت تحلیل ( تجزیه ) می کند؛ آنالیز ] تحلیل[ فوریه همان کار را به طور تحلیلی انجام می دهد. تفکر منتقدانه با تحلیل ایده ها و روش ها آغاز می شود، و در ترکیب هایی مانند طبقه بندی ها، نظریه ها، طرح های آزمایشگاهی و برنامه ها به اوج خود می رسد. تحلیل می تواند یکی از نتایج زیر را در بر گیرد: حل و فصل مسائل بد طرح شده؛ بیان مجدد مسائل بد طرح شده به گونه ای روشن؛ افشای پیش فرض ها؛ شرح؛ تعریف؛ استنتاج قیاسی؛ برهان انسجام یا عدمِ انسجام؛ برهان وفق پذیری یا وفق ناپذیری با پاره ای از دانش ] صحیح تر است بگوییم: علم[ ؛ تحویل؛ پل زدن و بسی بیش از اینها. تحلیل، نشان خردگرایی مفهومی است ( خردگرایی Rationalism : ) . بنابراین خانواده ی فلسفه ها را می توان به دو گروه تحلیلی یا خردگرا، و ضد تحلیلی یا خردگریز تقسیم کرد. جای شگفت نیست که در مقابل تنوع بسیار کم اردوگاه خردگریزان، ویژگی اردوگاه تحلیلی تنوع است. مکاتب متفاوت تحلیلی را می توان به چندین صورت مرتب کرد، منجمله نسبت به ژرفا. کم ژرف ترین آنها عبارت است از فلسفه ی زبان معمولی که فقط عقل سلیم را به کار می گیرد و از کل مجموعه مسائل فلسفه ی سنتی اجتناب می کند ( فلسفه ی زبان معمولی : Ordinary - language philosophy ) . بعد نوبت فلسفه ی اکیداً دقیق است، که می تواند به مسائل مهم بپردازد یا چنین نکند، ولی دست کم آنها را با ابزار منطقی و ریاضی بررسی می کند ( فلسفه ی اکیداً دقیق : Exact Philosophy ) . ژرف ترین فلسفه ها ابزار قدرتمند تحلیلی را با دانش علمی و فناورانه ترکیب می کنند، تا مسائل جالب و اغلب دشوار فلسفی را حل و فصل کنند. لیکن هیچ تحلیل ژرف ورای این یا آن نظریه ( Theory ) ( سامانه ی فرضیّه ای – قیاسی ) وجود ندارد. "

"تحلیل"با تلفظ /tahlil/، معرب هست ؛یعنی در زبان عربی
وجود دارد ؛وبه معنای تجزیه کردن ، آنالیز ، توضیح دادن و
تشریح کردن می باشد ؛🤔
باز کردن و شل کردن، رشته کردن و تجزیه کردن تاروپودها
برآورد
به باور من، واژه ی �برآورد� که آن را می توان همراه با واژه های دیگری چون �سیاسی�، �اجتماعی ـ اقتصادی� و مانند آن ها برای روشن تر شدن دامنه ی آن نیز بکار برد ( نمونه: �برآورد سیاسی� ) ، گویاتر از بسیاری از برابرهای یاد شده در بالاست؛ گرچه در میان شان، �ریشه یابی� و �واکاوی� نیز تا اندازه ای بسیار نزدیک به واژه ی جاافتاده ی �تحلیل� از ریشه ی عربی است.
...
[مشاهده متن کامل]

آنالیز
تحلیل یعنی فرآیندی ذهنی برگرفته از تجارب قبلی است که طی آن تحلیلگر تلاش می کند از ساده ترین طریق ممکن، تحولات و پدیده های پیچیدۀ روز اعم از اجتماعی، امنیتی، سیاسی و . . . را ارزیابی کرده و به زبان ساده برای دیگران توضیح و تشریح نماید.
بررسی وتجزیه کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس